ارسال شده از دوس دخترمو بردم ته یه کوچه بن بست بعد زیپمو باز کردم
یه دستم زدم ب دیوار یه دستمم ک یرمو آوردم بیرون گفتم بخور
گفت : نه بدم میاد
گفتم زود باش الان یکی میاد
گفت نه من بدم میاد
گفتم بابا زود باش نرین به اعصابم
گفت نمیتونم من حالم بد میشه
همینطور ک بحث میکردیم یکی از در اومد بیرون گفت:
داداش من برات میخورم فقط دستتو از رو زنگ ما بردار
مادرمونو گاییدی??
شــــــہـــ
1398/10/28 19:44