سادگی نمیکرد

چی بگم سارا جون مغزم هنگه

اقد خودخوری کردم

برادر شوهر منم هرجا میشینه میخاد منو خراب کنه من هیچوقت جلو فامیلاش نگفتم من خوبم این داره چرت میگه،حتی با خودمم که درگیر میشه من جوابشو نمیدم .بخدا همه فامیلاشون به من میگن تو اصلا محلش نده همه میدونن حسوده و هیشکی قبولش نداره

درستش هم همینه

منم پیشه ی تو رو پیش میگیرم

منم سکوت میکنم تا گذر زمان

خودش همه چیو ثابت کنه

ولی خب خبلی زشت شدم

حالا هر حرفی بشع اول میگن پونه

بعد به بقیه شک میکنن

این زشت شد برام

ولی اگه اونا هم همگی شعور داشته باشن

و ادم شناس و حق شناس

اگه میخاستم به هرکی میرسم بگم من کاری نکردم این خودش مریضه مردمم میگن حتما یه چیزی بوده الکی هم که نمیشه ولی بخدا فقط با رفتارای خوب بهشون ثابت میکنم که اون حسوده ،اونم فقط جز و ولز میکنه

بالخره فرق بین منو اون میفهمن

درسته

پاسخ به

حالا هر حرفی بشع اول میگن پونه

نه اینجوری هم نیست

منم هی میگم زنگ بزنم مادرشوهر توضیح بدم

شدهرم میگه ول کن تا زمان بگذره

اوضاع اروم بشل

اره بیخیال موضوع رو بزرگ نکن

ولی خب چقد زشت بگی

تا یادشون بره

بیاین طلاقم بدین