الان که با یه گریه خوابید گفت واسه عصر میتونه تب کنه که یه شیاف داده و همون کرم
1398/11/04 15:49
//= $member_avatar ?>
گفت یه ور بزارش از امروز که سعی کنه بچرخه
1398/11/04 15:50
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
عاطفه تو ک هنوز بیداری
??
1398/11/04 15:50
//= $member_avatar ?>
و بیشتر رو شکم بزار که کاملا تا چهار ماهگی گردنش محکم شه و روی شکم که می زاری باعث میشه ستون فقرات قوی بشه و خلط هاش بیاد بیرون واسه همین بچه رو که روی شکم می زاری سرفه میکنند
1398/11/04 15:50
//= $member_avatar ?>
یه سوال داشتم میگم اگه شما با شوهرتون دعواتون بشه ولی تقصیر شما باشه و شوهرتون عصبی بشه بزنه گوشیش بشکونه حاضرین خودتون پول بدید گوشیش درست کنین
1398/11/04 15:50
//= $member_avatar ?>
؟؟
1398/11/04 15:51
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
یه سوال داشتم میگم اگه شما با شوهرتون دعواتون بشه ولی تقصیر شما باشه و شوهرتون عصبی بشه بزنه گوشیش ب...
نه
1398/11/04 15:51
//= $member_avatar ?>
نه میخواست نشونه مگه ما گفتیم بشکونه
1398/11/04 15:51
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
نه میخواست نشونه مگه ما گفتیم بشکونه
?
1398/11/04 15:51
//= $member_avatar ?>
ولی من عذاب وجدان گرفتم اخه تقصیر من شد
1398/11/04 15:52
//= $member_avatar ?>
انقد نق زدم
1398/11/04 15:52
//= $member_avatar ?>
که گوشیش پرت کرد تو دیوار
1398/11/04 15:52
//= $member_avatar ?>
بیکاریا میخاست عصبی نشع??
1398/11/04 15:52
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
بیکاریا میخاست عصبی نشع??
????
1398/11/04 15:52
//= $member_avatar ?>
بگو این باشه واست درس عبرت ک فوری عصبی نشی وقتی هم شدی چیزی نشکونی??
1398/11/04 15:53
//= $member_avatar ?>
دیروز که برف اومده بود سرکار بود رفته بود با همکاراش عکس گرفته بود که عکس یه زن هم توش بود اونم گذاشته بود وضعیتش منم حسادت کردم عصبی شدم و کلی نق زدم که چرا با این زنه عکس گرفتی
1398/11/04 15:54
//= $member_avatar ?>
خوب کردی حقش بوده اصلا هم عذاب وجدان نداشته باش
1398/11/04 15:54
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
خوب کردی حقش بوده اصلا هم عذاب وجدان نداشته باش
واقعا!!!
1398/11/04 15:55
//= $member_avatar ?>
اخه اون از خستگی میخاس بخوابه نزاشتم، بعدش هم قرار بود زود از سرکار بیاد مارو ببره عکس بگیریم تو برفا که نیومد کارش طول کشیده بود واسه همین منم حسادت کردم
1398/11/04 15:57
//= $member_avatar ?>
حالا که گذشته زیاد سخت نگیر گذشته ها گذشت
1398/11/04 15:58
//= $member_avatar ?>
اوکی
1398/11/04 15:59
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
اخه اون از خستگی میخاس بخوابه نزاشتم، بعدش هم قرار بود زود از سرکار بیاد مارو ببره عکس بگیریم تو برف...
خوب قرار بوده بیاد مهم اینه قرارش کنسل کرده باهات و تو مقصر عصبانیت بقیه که نیستی
1398/11/04 15:59
//= $member_avatar ?>
من خیلی خلق و خوم عوض شده زبونم دراز شده ار وقتی پسرم اومده
1398/11/04 15:59
//= $member_avatar ?>
همه این کتک کاری یا قتل ها یکی عصبانی میشه چاقو میزنه پس بگیم چون من عصبانیت کردم تو باید چاقو میزدی