اقدام بعد از بارداری خارج ازرحم

97 عضو

من مطمئنم این خارج رحم مال منم مال بدشکلی همسرم

1399/08/02 23:13

چون من سه بار عکس رنگی انجام دادم همه چی خوب خوب بوده

1399/08/02 23:13

ولی دکتر بهم میگه نه خارج رحم دلیلش این نیست اون دوتا که سقط کردی تو هفته اول شاید باشه علتش ولی خارج ربطی نداره

1399/08/02 23:14

??

1399/08/02 23:14

پاسخ به

ولی دکتر بهم میگه نه خارج رحم دلیلش این نیست اون دوتا که سقط کردی تو هفته اول شاید باشه علتش ولی خار...

عزیزم خیلی هم ربط داره میگن سرعت اسپرم که کم باشه نمیتونه جلو بره میمونه تو لوله

1399/08/03 06:29

واقعا پ چرا دکتر *** نگفت گفت ربطی نداره فقط اون دوتا سقط تو هفته اول ربط داره

1399/08/03 08:44

سلام عزیزان

1399/08/04 17:47

من درطول روز زیاد وقت نمیکنم گروهینا برم فقط چون این گروهو خودم زدم میام حرفارو گاهی میخونم..دوستای گلم زمانی ک من این. گروهو زدم شهریور پارسال بود ک خارج ازرحم شدم و دنیا روسرم خراب شد..من سابقه دوبار داشتم بارهااینجا توضیح دادم بازم میگم دوستای جدید بخونن...من متولد69ام .سه ساله ازدواج کردم یکسال ونیم از ازدواجم میگذشت باردارشدم ناخواسته ینی ازطرف من ناخواسته همسرم دوست داشت من میخاستم درسمو بخونم خیلی برام مهم بود وکالت شرکت کرده بودم نمیخاستم بچه بهمش بریزه و شوهرمو مجبور کردم قرص اورژانسی بگیره دیر خوردم وباردارشدم یشب حالم بشدت بدشد وخود بخود سقط شد وخونریزی کردم پیگیرش نشدم بعدها فهمیدم تو لوله بوده

1399/08/04 17:54

بعد دوسال تصمیم گرفتم بارداربشم و اولین اقدام شدم هیج علایمی نداشتم فقط دوروز لکه داشتم رفتم بهداشت اون مامای ناشی گف طبیعیه میخای سری بدکتر بزن غروبش حالم بدشد انگار یچیزی ازتو ب بدنم حمله کرد بعد از درد زیاد و وحشتناک ازحال رفتم چش بازکردم بیمارستان بودم و سونو گرفتن گفتن خون ریزی داخلی کرده و کل بدنشو گرفتخ همه دکترا هول و فوری بردنم اتاق عمل..چش باز کردم ای سیو بودم تاکما رفتم و اصلا نمیدونستم خارج ازرحم چیه ...تازه فهمیدم هم بچمو ازدست دادم هم لوله راستمو...

1399/08/04 18:00

افسرده بودم دوهفته کل سایتا وهر مقاله ومطلبی دراین باره بود خوندم و تازه فهمیدم چی ب چیه واین گروهو زدم چون هیچ جا گروهی چیزی نبود کسایی شبیه خودم باشن حرف بزنیم گفتم گروهو بزنم کسایی ک نامیدن امیدوار بشن و هیچ *** فک نکنه فقط اون بدشانس بوده و سرش اومده..

1399/08/04 18:02

هردکتری رفتم گف بعد 6 ماه اقدام کن عکس رنگی و.. باید بگیری منم ترسو..دیگه طاقت درد نداشتم..خدا یکیو خیر بده تو نی نی سایت گف برو ازدکترجراحت بپرس وضعیت لوله ای چپتو چون دکترا وضعیت لوله دیگه رو چک میکنن بعد اقدام ب برداشتن اون یکی میکنن و..بابدبختی دکترمو پیدا کردم برعکس دکترای دیکه گف هیچچچ ازمایشی سونوگرافی عکس رنگی لازم نیس سه ماه دیگه اقدام کن وضعیت لوله دیگتم خوبه

1399/08/04 18:04

اما من انقد میترسیدم ب اصرار خودم ازمایش چکاب دادم ازنو..و سونو هم رفتم ... تحت نظر روانپرشک بودم قرص میخوردم افسرده بودم وبی اعصاب. باز توکل کردم بخدا ایمانمو قوی کردم دیگه گله وشکایت نکردم ازش خاستم پناهم باشه اگر اون خارج ازذحم و او ن قضایا خودش مقدر کرده ولازم بوده من مطیعتم و کلی مناجات خلاصه...باترس ولرززززز زیااااااااد سه ماه بعد اقدام کردم ماه اول از وقت تخمک گذاریم گذشته بود نگرف ماه بعدش گرف باردار شدم

1399/08/04 18:08

نمبدونید باهمسرم چقدر حال بدی داشتیم واسترس که این دفه ام خارج ازرحم نشه چندبار ب فاصله 48 ساعت ازمایش بتا دادم شکر خدا نبود..و ایتبار از تشکیل قلب وغربالگری میترسیدم هنش بااسترس گذشت و بدون مشکل بودم اواسط بارداری سیاتیک گرفتم سه ماه تو جام بودم

1399/08/04 18:11

گذشت برای زایمان طبیعی اماده شدم کلی پیاده ردی ورزش وتوپ..ومامای همراه گرفتم ک زایمان خوبی داشته باشم هفته 37 اخرین سونو گفتن اب دور جنین کمه دکترم گف ن تو38 هفته ای. ریسک نمیکنم بهتره بری بستری شی ..رفتم خلاصه16 ساعت درد کشیدم وحشتناک ن لگنم خوب بود برا زایمان ن بدنم اماده بود چون دکتر دیگه اومد گف دکتر چطور حساب کرده تو 37 هفته ای باید سز میشدی اصن ..کانال لگنتم خوب نیس برا زایمان ده سانت فول شدم اما بچه پایین نمیومد خدامیدونه چقد وحشتناک بود اون 16 ساعت هزار دست بطرز وحشتناک میرف داخلم و من فقط جیغ زدم اخرش با تحریک لگن ک اون بیمارستان و ماماهاش و دکتر خودم خیلییییی وحشتناک با زائوها رفتار میکردن. مثلا خودشونم زنن من فقط مث شکنجه گاه دیدم اونجارو

1399/08/04 18:18

بردنم اتاق زایمان انقد دست کردن توم بچه بیاد جلو فقط ارزوی مرگ میکردم بچه اومد دکتر رف توسالن مامای ناشی *** ازین طرح کاریا بند نفمو ب سرعت کشید رحممو و باجفت اورد پایین ده تا دکتر از جاهای مختلف اوردن روسرم تا مرز مرگ وشوک رفتم

1399/08/04 18:20

نمیدونیدچقد دست مشت شده میکردن بیرحمانه داخلم تا رحممو جا بدن باز رحم میفتاد پایین اخرش یدکتر وارد جا انداخت اونم لحظه اخر که گفتن برااتاق عمل و میحاستن رحممو برای همیشه دربیارن

1399/08/04 18:21

خدارحم کرد باز بهم عمر داد ..اون لحظه وحشتناک ازخدا خیلی گله کردم..ک چرابایددوبار بارداریم اینطور بشه وتامرز مرگ برم...چرافلانی انقدگناهکاره راحت دوسه تا بچه اورد بدون این مشکلات زایمانشم راحت بود خخ

1399/08/04 18:26

خلاصه الان ک دارم اینارو مینویسم دخترم بغلم داره شیر میخوره..اما شکنجه ها یادم نمیره..وازشون شکایت کردیم

1399/08/04 18:27

دوستای گلم همه چیو بدین دست خدا..این دنیا هیچی جاودانه نیس بشینی غصه بخوری و.. تا چش بازکردی عمررفته وتوموندی و هزاران کارخوب ک نکردی و خودخوری کردی..بیخیال باشین من بابیخیالی رفتم براقدام ک نشه هم باز من امید دارم بازم بهانه هایی هست برای نفس کشیدن

1399/08/04 18:29

بارداری بعدی ک بهشم فک نمیکنم هم در معرض خارج ازرحمم هم سقط و زایمان زودرس الانم درددارم کلی بخیه خوردم سیاتیکم عود پیدا کرده و ..

1399/08/04 18:30

از خدا میخام بزودی ب چیزی ک تو دلتونه برسین فقط. توکل واقعی. داشته باشین خوشبین باشین تفکر مثبت..نفسم از جای گرم بلند نمیشه تا چش باز کردم تا الان فقط تو سختی ورنج بودم

1399/08/04 18:31

وای خدا
چ سختی هاکشیدی عزیزم

1399/08/04 18:31

من خودم ازدرون مملو از افکار منفیم تمامشم سرم اومد شما نکنین ابنکارو

1399/08/04 18:32

من ک درکل ناامید
ولی سعی میکنم غصه نخورم

1399/08/04 18:32

منم عزیز ازدست دادم چند سال پیش تنها برادر نازنینمو ازدست دادم....

1399/08/04 18:32