خواهرشوهرم باردار که شد، بارداریش سخت بود خیلی استراحت مطلق شد، بعد کاراشو مادرشوهرم میکرد ،هر روز میرفت خونش، اوایل شوهرشم کمکشون میکرد ولی کم کم عادت کرده بود که خب مامانش هست دیگه...
بچشونم بدنیا اومد ،خواهرشوهرم هی زنگ زد مامان بیا بچه فلان، مامان بیا بچه بیسار.... یعنی کلا یجوری رفتار کردن با شوهره که انگار کاری از دست تو برنمیاد، مامانم بلده..
شوهرشم عین مجسمه میشست یه گوشه کلشو میکرد تو گوشی
هی هم همه غر میزدن که چرا کمک نمیکنه به زنش؟
خب آخه وقتی شماها میزنین تو سرش، جوری رفتار کرده دخترتون که فقط مامانشو قبول داره، معلومه طرفم میگه خب برو مامانت مشکلتو حل کنه... بعضی وقتا باید الکیم که شده یه کاری بدی به مردت و بگی تو فقط میتونی مشکلمو حل کنی
1399/04/18 07:13