امروز رفتم برمواکسن دوز دوم بزنم حنا اینقدر گریه کرد پیادع نشدم الان با شوهرم الکی از هم دلخوریم
1400/07/08 13:25
//= $member_avatar ?>
اینجوری پیش برم طلاق تو شاخشه?
1400/07/08 13:25
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
تمام حرفامم نیش و کنایه ای شده
منم
1400/07/08 13:25
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
اینجوری پیش برم طلاق تو شاخشه?
??
1400/07/08 13:25
//= $member_avatar ?>
ببین من به خودم حق میدم واقعا
1400/07/08 13:25
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
ببین من به خودم حق میدم واقعا
منمممم
1400/07/08 13:26
//= $member_avatar ?>
شماها شوهرتون همراهه، شوهر من به قول مامانبزرگم اصلا سختی بچه داریو نفهمید که
1400/07/08 13:26
//= $member_avatar ?>
??
1400/07/08 13:26
//= $member_avatar ?>
خودش میگه نمیخواستم اینجوری شه اما خب من انگار عادت دارم میکنم تنهایی کارامو پیش ببرم
1400/07/08 13:27
//= $member_avatar ?>
اوایلش خیلی کمک میکرد ولی الان نه
حتی لیوان چایشو میذاره رو میز میره
بهش گفتم اگ همینو بشوری انگار یه دنیا کمکم کردی
قبلا صبحانه آماده میکرد
از وقتی مامانش اومده دیگه اونم آماده نمیکنه
1400/07/08 13:27
//= $member_avatar ?>
من یه نفرین کردم کل خانواده شوهرم کرونا گرفتن?
خودشم گرفت.
رفت تو خونه قرنطینه کرد خودشو
1400/07/08 13:28
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
خودش میگه نمیخواستم اینجوری شه اما خب من انگار عادت دارم میکنم تنهایی کارامو پیش ببرم
من که مامانم بیاد با بچممیرم خونمون هر کاری دلش میخواد تو خونه بکنه نوکرش نیستم
1400/07/08 13:28
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من یه نفرین کردم کل خانواده شوهرم کرونا گرفتن? خودشم گرفت. رفت تو خونه قرنطینه کرد خودشو
??
1400/07/08 13:28
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
حنا بعد واکسن دیگه حنا سابق نشد میگم بچه ها شما بعدبچه رابطتون با شوهرتون چطوری شده بهتر شده یا بدتر...
من فرقی نکرده شوهرم بیشتر توجه میکنه بهم
1400/07/08 13:28
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من که مامانم بیاد با بچممیرم خونمون هر کاری دلش میخواد تو خونه بکنه نوکرش نیستم
حالا به حالت قهر نری
1400/07/08 13:29
//= $member_avatar ?>
واقعا بد از زایمان ادم افسردگی میگیره
1400/07/08 13:29
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من فرقی نکرده شوهرم بیشتر توجه میکنه بهم
من اوایلش مث پروانه دورم میچرخید هر کی میدید حسودی میکرد تا همین دوهفته پیش کم کم یجوری شده خودش میگه فشار درسه نمیدونم والا
1400/07/08 13:29
//= $member_avatar ?>
بالاخره درد کمی نکشیدیم
1400/07/08 13:29
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
حالا به حالت قهر نری
بحث قهر باشه اون باید از خونه بره ن من ??والا
1400/07/08 13:30
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
خودش میگه نمیخواستم اینجوری شه اما خب من انگار عادت دارم میکنم تنهایی کارامو پیش ببرم
باید بهش بفهمونی تنهایی سخته
1400/07/08 13:30
//= $member_avatar ?>
فشار اون دردا بی خوابی ها پذیرش موقعیت جدید و ...
1400/07/08 13:30
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
باید بهش بفهمونی تنهایی سخته
میفهمه بابا، همش شرمنده س
1400/07/08 13:30
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
اوایلش خیلی کمک میکرد ولی الان نه حتی لیوان چایشو میذاره رو میز میره بهش گفتم اگ همینو بشوری انگار ی...
خیلی بده اینجوری که باهاش حرف بزن وگرنه بایدتا اخر عمر سختی بکشی بچه بزرگ کنی تنهایی کارخونه کنی