مادران با جنبه

3 عضو

پاسخ به

خخخخ دیگه روزی شماها نبود??

توچقدمیخابی

1398/11/13 19:21

بعداز ظهر ی خوابی منو گرفتتت

1398/11/13 19:25

شاید اندازه ی ربع خوابیدما

1398/11/13 19:25

ولی حالم جا اومد

1398/11/13 19:25

پاسخ به

شاید اندازه ی ربع خوابیدما

خوش خوابی??? ها

1398/11/13 19:36

شام چی پختی

1398/11/13 19:36

بیاید اینجا بچه ها

1398/11/13 19:47

حرفا شخصیمون رو بزنیم بهتره

1398/11/13 19:47

?????

1398/11/13 19:48

مریم بگوچطوراشناشدین

1398/11/13 19:48

بصبر

1398/11/13 19:48

پاسخ به

بصبر

صبریدم

1398/11/13 19:49

شاش لامصب ول نمیکنه?

1398/11/13 19:51

پاسخ به

شاش لامصب ول نمیکنه?

???

1398/11/13 19:51

من مادرشوهرم از دوستای قدیمی مادربزرگم بود

1398/11/13 19:52

دیگه زنگید یشب ب مامانم گفت خاستگار کرد

1398/11/13 19:52

من سرکار میرفتم

1398/11/13 19:52

هلو

1398/11/13 19:52

اومدم خونه مامانم بهم گف

1398/11/13 19:52

من واقعیتش عاشق کسی بودم

1398/11/13 19:52

ولی اون یجورایی دیگه نشدنی بود

1398/11/13 19:52

قبلا شوهرتو دیده بودی

1398/11/13 19:52

پاسخ به

هیچی واسم مرد دیگه تموم شد

کار درستی کردی

1398/11/13 19:57

پاسخ به

بشوهرت هیچوقت نگفتی دوست پسرداشتی

اصلاااا

1398/11/13 19:58

پاسخ به

اون خودش تموم کرد چون خانوادش ناراضی بودن مادرش خیلی زن سنتی بود چون دوست بودیم فک میکرد دختر بدی هس...

زن مردی که مادرش ناراضیه نباید بشی هیچوقت

1398/11/13 19:58