عاطی من سه ماهم بود رفتم مسافرت اونم شمال لاسم اینقد ازکوه ته مته غار بالاو پایین رفتم که همه میگفتن هیچ تواین بچه توشکمت نمیمونه یه خانوم شمالی بود گفتش ننه ولکن ایناروتو کیف خوتو بکن بچم خدامواظبشه گفتمش چشم عشقی کلی عکسم باهاش گرفتم کلی هم بهم خوراکی شمالی داد همسفرام اینقد جلز ولزکردن
1398/11/07 10:23