فاطی جون شوهر منم مث شوهر تو هرروز میگفت برو خونه بابات و... یه بار جمع کردم رفتم بچمم برداشتم ینی خودش داد هرچی گفت هرچی تهدید کرد گوش نکردم زنگ زد ب بابام فوش داد و.... ولی بازم اهمیت ندادیم نصفه شب اومد جلو در خونه دستاش همه پر خون بود رفت بغل بابا التماس ک ببخشید و... بعدم گفت اگ نیای امشب خودمو میکشم دوتا از رگاشو زده بود همه بدنش رو با تیع داغون کرده بود بعد اون زندگیم عالی نشد ولی خوب شد
1398/12/02 23:58