1 عضو
چرا
من با شوهرم اومدیم داخل یه شهرک زندگی میکنیم که همه همدیگه رو میشناسیم
بچه ها من دارم خیلی خجالت میکشم
سلوم
چه شهرکی
چرا خجالت
بعدش قرار نبود که بریم برا رای.یهو خواهرشوهرم وشوهرش اومد دنبالمون گفتن سریع آماده شین بریم.منم آرایش کرده بودم فقط کرم نداشتم.تندتند کرم زدم وآماده شدم،وقتی رفتیم تومدرسه شوهرم بهم گفت آبرمونو بردی چرا کرمت رو اینجوری زدی
یه جا سفیدسفیدبود،یه جای دیگش کرم نداشتم.رژلبم هم پررنگ پرنگ بود.خیلی خجالت کشیدم،آخه اینجا هیچکس آرایش نمیکنا
بعدش قرار نبود که بریم برا رای.یهو خواهرشوهرم وشوهرش اومد دنبالمون گفتن سریع آماده شین بریم.منم آرای...
بخاطر همین خجالت میکشی
اگه هم بکنه کم میکنه
خب یه زره توهم کمترش کن
خیلی چهرم ضایع شده بود همه نگام میکردن
عیب نداره
به نگاهای ملت توجه نکن زندگی خودته
به هیشکی ربط نداره
همیشه کمترش میکردم.ایندفعه عجله داشتیم...نفهمیدم چیکارکردم
خب تقصیر تو نیس اونا باید یکم صبر میکردن
اینجا کوچیکه همه همدیگه رو میشناسن...شوهرم هم جلو دوستاش خیلی خجالت کشبد
ااوووف آره?
هووووف حالا باهات دعوا نکرد
خیلی چهرم ضایع شده بود بینشون?
نه دعوا نکرد...فقط گفت خیلی خجالت کشیدم...دلم میخواسته زودتربرگردیم خیلی چهرت توچشم بوده...سفیدک سفیدک شده بودی?
باشع غصه نخور حالا هرچی بود دیگه شده تموم شد رفت ول کن
نه دعوا نکرد...فقط گفت خیلی خجالت کشیدم...دلم میخواسته زودتربرگردیم خیلی چهرت توچشم بوده...سفیدک سفی...
ای بابا?
حالا پشت سرآدم حرف میزنن یادشون نمیره که?
پیام
هدف از زدن گپ زنده کردن خاطرات گذشته اس مهربون باشید باهم و مسدود نکنین لطفا❤?
nini.plus/mamanbala2
برای ارسال پیام به این گروه باید ابتدا اپلیکیشن نی نی پلاس را دانلود نمایید.
این بخش در حال طراحی می باشد