پاسخ به دکترا همینن دیگ..من سرپرهام ک بندناف پیچیده بود شوهرم تازه بهم گفت ک دکتره گفته اوضاع اون یکی خوبه ا...
بزا من بگم،شبی رسیدم بیمارستان از درد داشتم میپیچیدم به خودم منتظر دکترا بودن یکی یکی ضربان قلب بچه هام میگرفتن و گفتن خانم ما فقط یه قلب میشنویم مردم و زنده شدم،موقعی هم که قل دو چرخوند و دنیا اومد گریه نکرد گفتم چرا گریه نمیکنه یبار زد پشتش صداش اومد،خیلی لحظات بدی بود برا منی که بیهوش نبودم و داشتم میدیم
1399/01/24 09:12