حلما مریض بود اون موقع بستری بود بخش پرستاری گفت دکتر سعادت رئیس بیمارستان هم فوق تخصص نوزادان هم دستیار استاد دانشگاه
بالا من خیلی مشتاق شدم ببینم???? وقتی امد مریضارو دونه دونه معاینه کنه کلیم پرستار پشتش امدن اموزشی بودن
هیچی رسید نوبت حلما داشت معانش میکرد منم مثل *** خلا فقط نگاش میکردم بعد کارش تموم شد تو روشویی داخل بخش دستاشو شست منم دویدم گفتم اقای سعادت صبر کن حال دخترم چطوره گفت خوبه بدنیس هیچی منم ماتم برد فقط نگاش میکردم? اونممعذب بود از تو اینع روشویی گفت موفق باشی?یعنی خدافظ?انقدر خجالت کشیدم حالا سنشم 50بود
1398/12/22 12:23