مامانا و نی نی ها🤰🤱👩‍👦👨‍👧

7 عضو

پاسخ به

واییی موچول اومدی بالاخره ?????????

????

1399/04/26 21:31

پاسخ به

خوش قدم باشه ایشالا??خیلی نازه??

ممنونم ?

1399/04/26 21:31

پاسخ به

ای جونم ماشاالله چه عشقیه?

??????

1399/04/26 21:31

پاسخ به

سلام اره گلم ریزه میزه است، متاسفانه زردی گرفته. و اینکه نمیدونم چرا با سینه راستم مشکل داره و انگار...

عزیزم چشه موچولوی ما

1399/04/26 21:31

سهیلا جون چطوری حالت خوبه؟

1399/04/26 21:32

سرحال شدی؟

1399/04/26 21:32

نی نی ک زردی داره چیکارش کردی؟بستریه یا براش مهتابی کرایه کردی

1399/04/26 21:32

پاسخ به

سهیلا جون حتما زود به زود بیدارش کن بهش شیر بده اگه تا فردا شیر نخورد قندش میوفته

اره به سختی بیدار میشه، متاسفانه خیلی با شیر خوردن مشکل داره،دیدم داره زرد میشه، بردمش دکتر گفت تا جاییکه ممکنه شیر خودت رو بده و اگر سیر نمیشه شیرخشک بده.
متاسفانه 3 روز اول سینه شیر نداره، آغوز هم خیلی کمه

1399/04/26 21:33

پاسخ به

بچه ها میگم بعد زایمان طبیعی ادم‌باید چطور با این بخیه ها بره دستشویی ؟

خیلی وحشتناکه ، من تا مقعدم بخیه خوردم، جون به لب شدم، اصلا نمیتونم بشینم، حتی روی توالت فرنگی هم به سختی میشنم واقعا دردناکه، با شیاف و کپسول یه مقدار بهتر شدم اما بازم درد دارم و نمیتونم راحت بشینم

1399/04/26 21:35

پاسخ به

اره به سختی بیدار میشه، متاسفانه خیلی با شیر خوردن مشکل داره،دیدم داره زرد میشه، بردمش دکتر گفت تا ج...

اخی کافر بشم دلم میسوزه براش

1399/04/26 21:35

پاسخ به

خیلی وحشتناکه ، من تا مقعدم بخیه خوردم، جون به لب شدم، اصلا نمیتونم بشینم، حتی روی توالت فرنگی هم به...

خیلی احتیاط کن ک بخیه ها پاره نشن.چند روز بعدش باید بکشی؟

1399/04/26 21:36

پاسخ به

وای سهیلا چقد نازه??چقد قشنگه?آخی ببین چقد آروم خوابیده فرشته کوچولوه ناز نازی?????یکی از قش...

ممنون مامان حریر عزیز
اصلا شبیه من و باباش نیست
جفتمون پوستمون تیره هست و پشمالو هستیم
اما دخترم نه مو داره نه سبزه است.
موهای صورتش بور بوره، تنش اصلا یه دونه هم مو نداره.
شببه خواهرم هست ?

1399/04/26 21:37

پاسخ به

مثلا دستشویی شماره 2 رو باید چیکار کنیم؟؟؟

باید فقط مایعات و غذاهای ملین بخورید، دکترم شربت بهتون میده که شکم روون بشه.
اصلا نبابد یبوست بشید چون بخیه پاره میشه، حالا بخیه به کنار، دردی که هست چندین برابر میشه

1399/04/26 21:38

پاسخ به

وااااای خدااااا????? خداحفظش کنه چه بانمکه

????

1399/04/26 21:38

پاسخ به

ای جاااانم.کوچولوی دوستداشتنی? خدا برات حفظش کنه

????

1399/04/26 21:39

پاسخ به

وای خدا چ نازه ???

???

1399/04/26 21:39

پاسخ به

ای جونم خدا حفظش کنه .

????

1399/04/26 21:39

سلام مامانا
امیدوارم خودتون و نی نی ها خوب و خوش باشید

چت ها زیاد بود، از بالا تا جاییکه تونستم اوایل پیام ها رو جواب دادم.
اگر کسی تبریک گفت و ندیدم ازش ممنونم.
اگرم سوالی کردید و ندیدم و جواب رو ندادم، برام تو خصوصی بفرستید، هر وقت اومدم نی نی پلاس جواب میدم

درمورد زایمان طبیعی سوالی داشتید برام پیام کنید چون شاید فرصت نمیکنم تمام چت ها رو بخونم .
?

1399/04/26 21:43

شرح زایمانم :
قبل از زایمان:
وقتی تصمیم گرفتم زایمان طبیعی داشته باشم واقعا هیچ تجربه ای ازش نداشتم و اطرافیانم اکثرا زایمان سزارین داشتن، به جز یکی از خواهرام و یکی از دخترعموهام.
خواهرم که کلا منو از زایمان طبیعی منصرف میکرد چون باتوجه به شناختی که از من داشت میگفت که از پسش برنمیام چون یه دختر لاغر و مستعد بیماری بودم !!
اما من خیلی از زایمان فیزیولوژیک شنیده بودم و پیگیرش شدم و بعد از تحقیقات بر روی تصمیمم مصمم شدم.
بعلت شدت و شیوع کرونا از هفته 29 بارداری یعنی اواسط اردیبهشت به یکی از مراکز آموزش ورزش و بارداری رفتم و تقریبا 16 جلسه ورزش بارداری رفتم و طی سه هفته ورزش دخترم از حالت بریچ سفالیک شد،
شنبه 21 تیر آخرین معاینه ام بود در هفته 38 بارداری، که حدود 2 سانت دهانه رحمم باز بود، از شنبه به شدت ورزش کردم، پیاده روی و پله، اسکات، چرخش لگن و ...
دوشنبه شب دردهای پریودی خفیفی داشتم که انقباضش هر 4 دقیقه بود ولی بسیار قابل تحمل یعنی همون در حد درد پریودی، به مامای همراهم اطلاع دادم و بهم گفت که ب م بیمارستان تا تست بیوفیزیکال و NST بگیرم اما من اصلا جدی نگرفتم و میگفتم این که درد نیست بخاطرش ساعت 12 شب برم بیمارستان و کلی میخندیدم ? اما با اصرار ایشون و دکترم راهی بیمارستان امیر شدم( البته با تمام ساک ها و لوازمی که از قبل جمع کردم) ولی بازم مطمئن نبودم ? تو بیمارستان تا معاینه بشم حدود ساعت 1 صبح شد و بعد معاینه بهم گفتن دهانه رحمم 4 سانت بازه ? و من بازم باور نمیشد گفتم میخوام بدم خونه? گفتن کجا؟ بشین که بستری هستی ?
خلاصه موندم بیمارستان و به مامای همراه گفتم و دردهام بسیار قابل تحمل بود، مامام یه نیم ساعت بعد اومد و باهم شروع به ورزش کردیم چرخش روی توپ، اسکات و سجده و ...
یهو دردام زیاد شد و بهم نزدیک ،
ماما بهم میگفت تا 6 طول میکشه زایمان کنی اما یهو افتادم تو فاز اخر یعنی تو 8 سانت کیسه آبم پاره شد و تو ده دقیقه یه ربع فول شدم، از 8 سانت به بالا دیگه هیچی نمیگم!!
به معنی واقعی کلمه دردناک دردناک ?
دیگه آخراش خدا رو صدا میکردم، حضرن فاطمه رو صدا میکردم، اصلا تو اون دردها هیچ *** و هیچ چیزی قابل وصف نیست تا تجربه اش کنید.
از 8 سانت حس زور زیادی داشتم، اما تا 10 سانت نباید زور برنید، از 9 سانت داد زور زدن از ته دل و جانم میزدم ، اونقدر زود فول شدم که تا دکترم بیاد روی صندلی مخصوص زایمان بودم، چون هر لحظه بچه میومد بیرون. چون خیلی زود مراحل پیش رفت.
بهم میگفتن خواهشا زور نزن تا دکتر بیاد ? بالاخره دکترم اومد و ظرف کمتر از 10 دقیقه با 4 تا 5

1399/04/26 21:44

تا زور بچه ام بدنیا اومد، خیلی درد داره طبیعی خیلی زیاد و خیلی زیاد
اما این یه واقعیته که تا بچه سرش بیرون اومد انگار از خواب بد بیدار شدی و انگار نه انگار داشتی درد میکشیدی!!

خداوکیلی اگر مامای همراه نداشتم، نمیتونستم از پسش بربیام چون تو دردهات اصلا نمیخوای و یادت نمیاد کا باید چیکار کنی، اونجا یکی رو لازم داری که بهت یادآوری و مجبورت کنه.

1399/04/26 21:45

ارسال شده از

یهو از ساعت 8 صبح زایشگاه امیر شلوغ شد، یعنی فقط تا ظهر 16 تا سزارین و طبیعی اومدن، تا میومدم استراحت کنم یهو زائوهای طبیعی جیغ میکشیدن، التماس میکردن، بعضی ها فحش میدادن ، خیلی وحشتناک بود.
خواهشا اگر پول دارید برای زایمان برید بیمارستان شفا، چون برای طبیعی، هرکسی تو اتاق جداگانه و خصوصی هست و مثل امیر همه پیش هم نیستن.

1399/04/26 21:45

ارسال شده از

خیلی جالب بود که همزمام با من یه باردار دیگه بود که تو هفته 40 بود و با 2 سانت بستری بود اونقدر شلوغ بازی درمی آورد که نگو، فحش میداد، اصلا نمیذاشت معاینه اش کنن، کلا زایشگاه رو گذاشته بود روی سرش، خیلی روی مخ بود، همه ی زایشگاه رو بهم ریخته بود ، دلش میخواست سزارین بشه و مدتم میگفت دارم میرم خونه در رو باز کنید ?
تا بخواد زایمان کنه 8 صبح به بعد شد،
میگفت نه ورزش کردم و نه اصلا دلم میخواد ورزش کنم.
یعنی تا اخر امیدش به سزارین بود،
اصلا انرژی منفی بود بنده خدا.

1399/04/26 21:45

ارسال شده از

ولی زایمان طبیعی جدی جدی اجباری شد و واقعا خیلی ها پول داشتن اما دکترشون اصلا قبول نمیکرد که سزارین کنند ?
پس اگر واقعا نظرتون سزارین هست دنبال دکتری باشید که زیرمیزی بگیره سزارینتون کنه یا بیخیال بیمه بشید یا دعا کنید بچه تون بریچ بمونه،
زایمان اول رو به هیچ وجه سزارین قبول نمیکنن.
دکترها هم که میومدن تو زایشگاه، وقتی زائوها گریه و التماس میکردن ، میگفتن دست ما نیست

1399/04/26 21:45

ارسال شده از

فقط یه سری نکات :
من قسمت های خوب زایمان طبیعی رو براتون تعریف کردم ?

من تو زایمان برش خوردم، و بخیه خوردم و الان نشتن برام سخته و درد داره !

بدن و شرایط زائو با با زائو 100 درصد باهم فرق میکنه، پس اصلا به کسی توصیه طبیعی یا سزارین نمیکنم

با اینکه لباس سایز صفر برای دخترم خریدم اما تو تنش زار میزنن، تا دو سه ماه دیگه راحت میتونه بپوشه

حتما سونو NT و آخرین سونو گرافی+ اصل کارت ملی و شناسنامه خودتون و همسرتون(و فتوکپی انها) + دفترچه بیمه تون و کپی صفحه اولش ، همراهتون باشه.

گروه خونی خودتون رو بدونید، همسرتون هم گروه خونی شما رو بدونه

بعد زایمان طبیعی دچار لرزش پا و بدن و سرگیجه میشید ، حتما همراهتون آبمیوه شیرین و حتما حتما حتما خرما داشته باشید،
قهرمان بازی درنیارید و سریع از جاتون بلند نشید ، چون افقی میشید !!

1399/04/26 21:45

پاسخ به

شوهر منم میگه باید همه چیزش شبیه خودم باشه.حالا هرکی ندونه من میدونم ک هیچکس از دستش آسایش نداشت هرک...

منم ازاین گریه روهابوده تا ختنش کردن ادم شده

1399/04/26 21:49