پاسخ به

پس چطور شوهرت از هفت خان رستم عبور کردو قبول شد؟

ميگم قسمت بود بابام گفت اكي ديگه مامانم حرف نزد عموم فقط امد برا اين خاستگاري ديكه بله گفتيم خاله هام فهميدن هر كسي يه كار ميكرد خراب بشه نشد احرشم هي ميگفتن حيف سميه دادن اين پسره

پاسخ به

سعی کن هر چیزی ک از گذشته ناراحتت میکنه فراموش کنی و بشه یه تجربه ک چطوری با بچه خودت بهترین رفتارو ...

دقيقا

پاسخ به

ميگم قسمت بود بابام گفت اكي ديگه مامانم حرف نزد عموم فقط امد برا اين خاستگاري ديكه بله گفتيم خاله ها...

چقد نیت این خاله های شما بده

خيلي شوهرم ديگه خوشش نمياد بره خونه هاشون

فتاراشون زننده هست

جایی ک برات احترام قائل نباشن نری بهتره

توي روت بي ادبن واقعاز

چ بد

واسه همين بعضي وقتا از بي كسي و تنهايي خودم گريم ميگيره

مردم خانواده دارن منم خانواده دارم

من الان خودمو شوهر خیلی همدیگرو دوس داشتیمو عاشق هم بودیم ولی دوتا از برادرام راضی نبودن ولی الان هیچ بی احترامی نمیکنن ولی باز مم اصن باهاشون کاری ندارم حتی اگه بگم باهاشون حرف نمیزنم دروغ نگفتم

چي بكم من كه با اجازه خانواده ازدواج كردم نه با دوست پسرم

چون شوهرم برام مهمتره... احترامی ک ب اون میزارن انگار بمن میزارن اصلا ب کسی اجازه نمیدم بهش بی احترامی کنن

پاسخ به

چون شوهرم برام مهمتره... احترامی ک ب اون میزارن انگار بمن میزارن اصلا ب کسی اجازه نمیدم بهش بی احترا...

دقيقا و خانواده من انگار كلفت و برده با شوهرم رفتار ميكنن

وا چرا. مگه چشه خیلی زشته این رفتارا

وضع مالي خانوادشون پايينه فقط

وضع مالی ک دلیل نمیشه

به خاطر همين رفتارا ازشون دور شدم

خانواده شما ک از اول دیدنشون ک پسندیدن پس دیگه دبه دراوردن نداره ک

مامانم من دست به كمر وايميسته و همه چي به شوهرم ميگه

?

يه بار بليط خريده بود برا بابام تاريخش اشتباه شد يه المشنگه ايي ره انداخت

چی بگم والا

راستش شوهرم خيلي احترام ميذاشت

الان ديگه جلوشون وايميسته و جواب ميدع