حالادخترخاله ی شوهرم اوایل ازدواجمون حامله بود یه جوری نازوادامیومدوازجاش تکون نمیخوردبیاوببین حالابه من هرچندوقت یبارپیله میکنه بیابریم فلان جا هرچی بهش میگم نه قبول نمیکنه میگه من پیاده روی میکردم وایناگفتمش خوبه بودم ودیدم توازدرخونه نمیرفتی بیرون خیلی وقتهاشوهرم میرسوندش دکتر حالابرای من تزمیده
1399/03/24 17:12