حس بد گرفتم

چهار ماه قبل بارداری تحت نظرش بودم هم خیلی داروهاش خوب بود

ولی مثلا دفعه قبل اصرار ک واقعا نمیتونم پله ها خونه م زیاد خونریزی گرفتم واقعا باید باید امروز دکتر علوی ببینم تعیین تکلیف کنه. باز منشی چیزی دیگه می‌گفت گفتم بخدا تا دوازدهم من چیزی ازم ک نمیمونه من خونریزی دارم شاید باید سقط کنم شاید باید بستری شم. برم چهارده روز دیگه بیام؟؟؟؟ خانم چی میگین

کلا هر کسی تو هر چیزی یه شانس داره
ی‌ی راضی
یکی ناراصی

دیگه برا دو روز بعدش نوبت داد ولی اسممو الکی نوشت جایی دیگه

توی نوبت ها نبود

پسفرداش با درد رفتم

پاسخ به

ولی مثلا دفعه قبل اصرار ک واقعا نمیتونم پله ها خونه م زیاد خونریزی گرفتم واقعا باید باید امروز دکتر ...

ولی به نظرم کامل سقط شده

گفت کو‌اسمت نیست

چون خونریزی نداری

زدم پررویی دیگه عصبی شدم گفتم خانم محترم عزیزم من نیازمند ب صحبت با دکترم میخای باز منو با خونریزی بفرستی دنبال نخود سیاه؟

خدارو خوش میاد؟؟؟؟

از آخرین روز لکه بینی حساب کنی ماه بعد مثل سیکلت پرید میشی

من غریب تک و تنها پری روز اومدم فرستادیم رفت شاید خیلی مهمتر از خیلیا بود اوضاعم

امروزم میگی کو‌اسمت ؟؟؟؟

دوربین مخفی بزن بالا بیاد

بزن روی پری روز ساعت ده اگه دیدی دفتر با نکردی چیزی نوشتی توی صحبت با من

باشه من میرم نمیام دیگه

کلی دعوا کردی

نه اروم

نمیتونستم ک حرف بزنم ب زور بخدا

دستم زیر دلم

????

من بچه ها گفتن اگه نوبت نداد یواش برو بگو به ماما
ماما برات پیگیر
همین کار رو کردم?

خون میومد میگفتم الان مانتو خونی بشه ابروک برع