مرسی عزیز?

پاسخ به

الان چند هفته ام من بچه ها

37 هفته و1 روز

پاسخ به

37 هفته و1 روز

الان ناممو میده دیگه واسه سزارین

ارسال شده از

سلام ،
مریم گل کار
شما را به اُکالا، سوپرمارکت اینترنتی افق کوروش دعوت کرده است.
با استفاده از کدتخفیف زیر میتوانید 10 هزارتومان برای خرید اول خود هدیه بگیرید
کدتخفیف : RF-0XVI91
حداقل خرید: 50هزارتومان
بیش از 5هزارقلم کالا+تا 50%تخفیف

a.chabok.io/tM6jwL

ارائه دهنده تمامی تم های تولد
کرایه انواع باندفلش خورورقص نور
موضوع گروه:پرسش وپاسخ دیزاین تم تولد

لینک گروه

"لینک قابل نمایش نیست"

لینک کانال
"لینک قابل نمایش نیست"

پاسخ به

ارائه دهنده تمامی تم های تولد کرایه انواع باندفلش خورورقص نور موضوع گروه:پرسش وپاسخ دیزاین تم تولد ل...

تلگرام کپی کنید بیاین

سلام کسی سنوی هاشمی عطار رفته برای آنامالی؟چطور وقت بگیرم

پاسخ به

سلام کسی سنوی هاشمی عطار رفته برای آنامالی؟چطور وقت بگیرم

سلام من اونجا نرفتم من رفتم خیابون کوثر

پاسخ به

سلام من اونجا نرفتم من رفتم خیابون کوثر

پیش دکتر شماعی؟

پاسخ به

پیش دکتر شماعی؟

???اره

عالیه کارش

شاید

پاسخ به

شاید

شما زایمان کردین به سلامتی

بین سونوگرافی دکتر ذبیحی و پلی کلینیک نسل فردا کدوم پیشنهاد میکنین

پاسخ به

بین سونوگرافی دکتر ذبیحی و پلی کلینیک نسل فردا کدوم پیشنهاد میکنین

من ان تی پیش مرادی رفتم و انامالی پیش شماعی

تجربه زایمان من ؛
خب من از قبل بارداری همیشه ذهنیت مثبتی نسبت به زایمان طبیعی داشتم و دعا دعا میکردم شرایطم طوری پیش بره که بتونم طبیعی زایمان کنم
باتوجه به 3 ماه سخت اول بارداریم که چالش تهوع داشتم و بشدت اذیت شدم یمقدار از تصمیمم فاصله گرفتم چون واقعا دیگه توان یه مساله جدید رو نداشتم
اما بعد که حالم خیلی بهتر شد و روزای خوب بارداریم شروع شد دوباره مصمم شدم برای زایمان طبیعی
البته که حمایت‌های دکترم هم بی تاثیر نبود
اگر بگم خانم دکتر نظرزاده بهترین دکتر زنان هست واقعا کم هم گفتم
من از حدود یکسال قبل زیر نظر ایشون بودم
و تمام این مدت با مهربونی و دلسوزی منو راهنمایی کردن و کلی انرژی دادن که حتما زایمانم طبیعی باشه

سونوگرافی تاریخ زایمانم رو 10 تا 15 اردیبهشت تخمین زده بود
و من منتظر بودم بالاخره یکی از این روزها دردام شروع بشه
ولی خبری نشد
روز 15 م رفتم مطب
خانم دکتر عزیز معاینه کردن و یجورایی تحریکی هم بود چون بعدش ترشحات و تاحدودی خونریزی هم شروع شد
و نامه بیمارستان دادن برای 17 اردیبهشت ساعت 8 صبح
یکم هیجان زده بودم اولش
باخودم همش میگفتم قراره چطوری بشه
کم کم هیجان تبدیل شد به استرس
با یه دوستی آشنا شدم و اون واقعا کمکم کرد
از تجربیات خودش برام گفت و حسابی استرسام کم شد
شب قبل بیمارستان ، یمقدار پادرد و کمردرد بودم ولی خیلی جدی نگرفتم
تا نزدیکای 4 صبح بیدار بودم
بعدش خوابم برد و 6 که بیدار شدم احساس خیسی شدیدی داشتم
دیگه با شوهرم کم کم حاضر شدیم و شدت ترشحاتم بالا بود و ناچار شدم پد بذارم
قبل از 8 بیمارستان بودیم

بعد از یسری تست و ... رفتم اتاق معاینه
از روزی که با دکترم مشورت کرده بودم قرار بر این شد کل پروسه زایمان ، همسرم کنارم باشه و این واقعا قوت قلب بود واسم
بعد از معاینه همونطور که حدس میزدم ، کیسه آبم پاره شده بود
بلافاصله کارهای مربوط به اتاق زایمانم رو انجام دادن و من رفتم اتاق خودم
خیلی شرایط عالی و ایده الی بود و همین که فاصله داشتم با قسمت عمومی و دادو بیداد و ... باعث شد کمتر استرس بگیرم
با همسرم صبحونه خوردیم و کم کم مامای همراهم هم رسید
با اومدنش کلی روحیه گرفتم
امپول فشار هم تزریق شد و انقباضاتم شروع شد
با کمک همسرم و مامای همراه یمقدار راه رفتم و سعی کردم فعالیت داشته باشم
ساعت‌های 9 و نیم بود که دکتر عزیزم خودش اومد برای معاینه و گفت حدودا 1 و نیم سانتم
و کلی انرژی مثبت بهم داد و قرار شد قبل زایمانم بیاد پیشم
بعد از اون دیگه من بیشتر راه میرفتم و میرقصیدم و ورزش با توپ انجام میدادم و ...
کمتر دردام خیلی جدی تر شد
و معاینه شدم مشخص شد تقریبا 4 سانتم
با دکتر عزیزم تماس گرفتن و اجازه دادن اپیدورال رو شروع کنیم
دکتر بیهوشیم خیلی حاذق بود و واقعا راضی بودم از اپیدورالم
قرار شد هر زمان که دردام زیاد شد شارژ بشه برام
بعد از اپیدورال واقعا دردام به خیلی خیلی کم رسید
و بهتر از قبل میشد راه برم و ورزش کنم

ساعت‌های نزدیک 1 ظهر بود که بعد معاینه مشخص شد فول شدم و از اون به بعد قرار شد خودم خیلی بیشتر از قبل زور بزنم
منم با این پیش فرض که همراهی بیشترم باعث میشه زودتر دختر نازمو بغل کنم تا جایی که میشد به صحبتای مامای همراهم گوش کردم و هرکاری که میگفت انجام دادم
کم کم زایمان وارد فاز خیلی جدی شد
دیگه التماسای من شروع شد برای شارژ اپیدورال و خداروشکر کم کاری نکردن و این خیلی کارساز بود برای کنترل دردای خیلی زیادم
ساعت‌های حدود 3 بود که بعد معاینه تهدید شدم اگه خیلی زور نزنم ممکنه سزارین بشم
خیلی نگران شدم و برای همینم با تمام توانم زور میزدم
کم کم دیگه پروسه زایمان خیلی جدی تر شد
و صدای خانم دکتر عزیزم رو شنیدم و از شدت خوشحالی دردام خیلی کمتر شد

همه چی یدفعه خیلی تغییر کرد
اون اتاق راحت و دنج زایمان تبدیل شد به یه چیزی شبیه اتاق عمل کلی پرستار و کمک پرستار اومدن
چندتا ماما اومدن به من گفتن تا اینجا همسرت کنارت بوده بهتره از این به بعد دیگه نباشه
همه چی خیلی سریع داشت پیش میرفت
دردام خیلی زیاد بود
پشت سرهم درد داشتم
دردی که الان هرچقدر تمرکز میکنم کلا یادم نمیاد
همسرم رفت بیرون‌احساس کردم تنها شدم
تمام مقدمات زایمان فراهم شد
خانم دکتر عزیزم یمقدار با من خوش و بش کرد
بعد گفت که همسرم بیاد و کنارم باشه
خیلی حس خوبی بود کلی روحیه گرفتم
برش خوردنم رو حس کردم ولی درد نداشت
یکی از ماماها شکمم رو فشار داد دست همسرم رو محکم فشار دادم و بعد دختر خوشگلم سر خورد اومد بیرون
خیلی حس خوبی بود خدایا
بچه م رو دادن بغلم یه دختر خوشگل مو مشکی
بعد هم دیگه لباس تنش کردن و دادن که شیرش بدم
خیلی حس خوبی بود

من بیمارستان رضوی زایمان طبیعی کردم
خانم دکتر نظرزاده بدون شک بهترین دکتری هست که میتونه روز زایمان کنارتون باشه
اتاق زایمانم vip بود برای همین کل پروسه زایمان همسرم کنارم بود
بعد از زایمان دو شب بستری شدم
خداروشکر چون همه چی طبیعی پیش رفت دخترم حالش خوبه
هزینه بیمارستان حدودا 13 میلیون شد + 370 ت هزینه ماما همراه
خیلی دوست داشتم عکاسی و فیلمبرداری داشته باشم
متاسفانه اونروز چون تعطیل بود امکانش نبود
دیروز بعد از 10 روز رفتم مطب
بخیه هام افتاده بود
خانم دکتر چک کرد و همه چی اوکی بود

خانم دکتر خیلی مهربون دستش سبک واقعا

بنظرم خیلی خوب میشه اگه خانم دکتر هم عضو گروه باشن یا اگه امکانش هست در واتساپ یا تلگرام گروهی با خانم دکتر داشته باشیم

پاسخ به

بنظرم خیلی خوب میشه اگه خانم دکتر هم عضو گروه باشن یا اگه امکانش هست در واتساپ یا تلگرام گروهی با خا...

سرش شلوغه بنده خدا کی وقت میکنه