سلام دوستان میشه کمکم کنید... حالم خیلی بده.... من یه خانم 22 سالمه ام 6 ماهه ام باردارم... از اول عروسی مون که الان حدودا داره 2 سال میشه خواهر شوهر و مادرشوهرم خیلی تو زندگیم حرف انداختن... من خیلی از کارا و حرفاشونو به همسرم نگفتم که ناراحت نشه.. اونا اصلا شخصیت ندارن.. مادرشوهرم حتی به پسرش رحم نکرد تو خونه ی من دعای طلسم انداخته بود... ولی من این موضوع و از شوهرم مخفی کردم که رابطه اش با مادرش بد نشه... به روی مادرشوهرمم نیاوردم... خواهرشوهرم و مادرشوهرم هی از من پیش همسرم به دروغ حرف میزنن و تهمت میزنن... حتی حاضرن به دروغ دست روی قرآن بذارن و بگن به همسرم که من دروغ گو ام... از اولین شب قدر امسال ماه رمضون من تو عذابم همش گریه و بحث دارم با همسرم... حرفامو قبول نمیکنه.. میگه نه اونا راست میگن که تو دروغ گویی.... در صورتی که خدا خودش شاهده من تاحالا دروغ نگفتم بهش... بنظرتون چیکار کنم.... میگه بهم دوست ندارم و نمیخام ببینمت... من ازت سرد شدم.. من الان باردارم بگین چیکار کنم.. بخدا با گریه دارم مینویسم.. خیلی خسته ام... خیلی.. من اولین بچمه.. هیچ ذوقی برام نکردن... حتی مادرشوهرم جلو روم دعا کرد که زبونم لال بچم بیفته... به همسرم میگم میگه نه مامانم گفت من قسم میخورم زنت دروغ میگه... خیلی اذیت شدم.. چیکار کنم. ????????
1399/04/19 16:47