jigara

1 عضو

خخخخ

1399/03/27 02:03

پاسخ به

چن شب پیش خونه مامانم اینا بودیم مامانم و بابام رفته بودن بیرون منو ابراهیم کوچه قدم میزدیم حرف از س...

چهه بدد??????

1399/03/27 02:03

پاسخ به

اهوم

نیستم ولی خدایی از بحث و اینا متنفرم

1399/03/27 02:03

پاسخ به

چهه بدد??????

افتضاح بود??

1399/03/27 02:04

وای

1399/03/27 02:04

تصور کردم

1399/03/27 02:04

????

1399/03/27 02:04

دوتاتونم پوکر بودین اون لحظه نه

1399/03/27 02:04

??

1399/03/27 02:04

پاسخ به

دوتاتونم پوکر بودین اون لحظه نه

???آرهههه

1399/03/27 02:04

خوابید خداروشکر

1399/03/27 02:04

???

1399/03/27 02:04

پاسخ به

خوابید خداروشکر

لالایی خوندی

1399/03/27 02:04

پاسخ به

خوابید خداروشکر

انگار بچه شو خوابونده?

1399/03/27 02:04

ابراهیمم یک خوابید

1399/03/27 02:04

بابا کلی استرس میداد

1399/03/27 02:04

بدجور دلم کیک میخواد

1399/03/27 02:05

کاش شیر داشتم

1399/03/27 02:05

هعی خدا این روزا انقدر شیریننا

1399/03/27 02:05

حالشو ببر

1399/03/27 02:05

پاسخ به

بابا کلی استرس میداد

بهش بگو اگه استرس بدی نمیذارم بیاینااا

1399/03/27 02:05

پاسخ به

هعی خدا این روزا انقدر شیریننا

آره راس میگه خیلی خوبن اون دوران

1399/03/27 02:05

اولاش همچی قشنگه

1399/03/27 02:05

بعدش سوتفاهم میشه

1399/03/27 02:06

بعد نامزدی دیگه اون حس نمیاد فقط اون شب اوله که نامزد میشی .. بعدش یه حس دیگه میاد

1399/03/27 02:06