دلنوشته های مادرانه

6 عضو

گروه عمومی ساخته شد.

کوچک رویایی ِ من

دنیا اگر خودش را بکشد نمیتواند

به عشق من به تو شک کند.

تمام ِ بودنت را حس می کنم …

حاجتی به استخاره نیست

عشق ما … عشق من به تو

عشق تو به من

یک پدیده است …

یک حقیقت بی نیاز از استخاره و ُ گمان

صدای قلب تو … صدای زندگیست.

زندگی را دوست داشته باش نازنین ِ من

زندگی را زندگی کن

عاشقانه

کودکانه… حتا وقتی بزرگ شدی

کودکانه زندگی کن جانکم

1399/03/03 21:57

من این روزها

حسابی تو را کم دارم

درون ِ لحظه های منتظرم

و این روزها انگار

اصلن نمیشود به این فکر نکنم

که چقدر برایم عزیزی

هر چند میدانم…

پر از یک عالمه شیطنت ِ کودکانه ای

و من پر از یک عالمه سخت گیری مادرانه

حواست را جمع کن …کودکم

بیرون از آن دنیا

در این دنیا

باید برای زندگی ، لبریز از انگیزه باشی.

دنیای اینجا با دنیای اکنون ِ تو فرق دارد… مادر

من تازگی ها کشف کردم

تو آنجا که هستی … میخندی .. اشک میریزی..

و پلک های کوچکت را باز و بسته میکنی…

احساس میکنم داری خودت را پیدا میکنی.

کاش زودتر صورتت را میدیدم

صورت قشنگ کودکانه ات ،

حتمن شبیه ارکیده ها زیباست

راستی خبر داری؟

یک قسمت از تمام ِ دغدغه های روزانه

آرامش خیال کردن ِ حضور ِ توست .

یک قسمت ِ بزرگ.

پیوند ما ادامه دارد …

مثل اصیل ترین سلسه های انسانی

من مادر توام

تو کودک منی

حتا وقتی بزرگ شوی

باز هم تو کودک منی

1399/03/03 21:58

عزیزِ خواستنیِ کوچولوی من سلام

نازنینم نبض زندگی منو حرکتای مداوم تو تنظیم میکنه

من با این نبض خو گرفته ام

با لمس گاه به گاه بودنِ تو

همیشه باش ! خوب و سالم باش تا زندگی زیباترین موسیقی اش را در متن زندگی ام بنوازد

1399/03/03 21:58

آغاز شده فصل مادرانگی ها در زندگی ام

این را دلشوره های مداوم , یاداوری میکند.

گویی این فصل جدیدو خواستنی با آرامش و خیال راحت میانه ای ندارد.

جگرگوشه ات راکه حس میکنی اصلا دیگر دلت آرامش ندارد.

اصلا دیگر دلت آرامش نمیخواهد.

هرلحظه یاد جگرگوشه ات ,سلامتی اش,اینده اش, زندگی وخواسته هایش

چنگ بردلت میزند

راحتی ات را میگیرد و

لذت بی نهایت مادرشدن رانصیبت میکند.

هرکسی طاووس خواهد…

میخواهمت طاووس خوش خرام باغ زندگی وبهای

این خواستن را هرچه که باشد به جان میخرم

جور هندوستان که سهل است.تو فقط بیا

شاد. سالم .زیبا .خواستنی. باش همین

میدانم هستی

تو بهترو فراتر از هر چیزی که من ارزو دارم خواهی بود

زیراکه من تورااز لطف بیکران خواسته ام.

خواسته ام فرزندی عطا کند نه لایق من و بندگی ام

که لایق خود بی مثالش

و بخشندگی اش باشد

به خاطر همین است که ایمان دارم از خواسته من فراتر خواهی بود.

1399/03/03 21:58

روزهای زیادی باهم عاشقی کردیم

روزهای زیادی هر نفسی که کشیدم یادم اومد که تو نفسم شده ای

روزهای زیادی  در دلم آروم آروم رشد کردی و بالیدی .

اکنون روزهای کمی تا پایان راهمان مانده ،

پایانِ راهِ  نه ماهه دو نفرمان که آغاز راه دیگریست،

راهی روشن که پذیرای گامهایِ گوچکِ دورانِ کودکی ات خواهد بود .

و بسترِ گامهایِ بزرگِ آینده ات را خواهد ساخت.

روزهایی که گذشت خوب بود ، با همه سختی هایش شیرین بود

در عین عجیب و غریب بودنش.

احساس اولین روزهای مادری ،

اولین تکانهایت و خیلی اولین های دیگر هیچ گاه فراموش نخواهد شد.

سر به روی شانه های مهربانی خدا گذاشته ام .

دفتر سرنوشتت را خود مهربانش نوشته

و من میدانم که بهترین را برایت و برایمان میخواهد.

به مهربانی بی حدش که فکر میکنم ارامش عمیقی وجودم را میگیرد

حتما تو هم حس میکنی این لحظه های ناب را …

حال خوش این لحظه هایم را از تو دارم و تورا از لطف بیکران خدای خوبم

شاکر اویم که تورا به من عطا کرده …

هر لحظه هزار بار شکرت ای خالق خوب اسمانها

1399/03/03 22:00

مادرانه ترین لحظه های امروزم

همین لحظه است…همین لحظه که

با تمام جان ِ عاشقم

دوستت دارم را یواشکی به

تو هدیه میکنم…

تو خوب میدانی که من چقدر

شاعرانه با تو حرف میزنم…

تو خوب میدانی که…

من تا همان لحظه که قرار است بیایی

قرار است در کنارت بمانم

و تازه این شروع زندگی ِ کودکانه ی تو است.

بخواب …

نترس …

زندگی باید برای تو

روزها را عاشقانه باران

شب ها را ستاره باران کند .

1399/03/03 22:00

عطر ِ خواستن ِ تو

از تمام ِ جانم

فرّار شده….

انگار چشم هایت

جادویم میکند.

تو آرامش ِ  منی …

مامان نوشت : خنده های توی خوابت قشنگه .

1399/03/03 22:00

خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و باشکوه ترین لحظات دانستی …
خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم ، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم …
بگذار آرام باشم … به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی …
فاش میگویم این حس را تا کنون لمس نکرده بودم …
اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی ….
احساس خودت به تمام بنده هایت …. آری حس مادری ام را میگویم

1399/03/03 22:02

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1399/03/03 22:03

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1399/03/03 22:10

پاسخ به

تصویر

از این طور عکسا زیاد بزارین

1399/03/05 08:40

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1399/03/07 14:00

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

این هم واسه ماه آخری ها

1399/03/07 14:01

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1399/03/07 14:02

عکس دخمل هم بفرستین??

1399/03/08 02:26

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1399/03/08 02:27

???

1399/03/08 02:37

مسافر عزيزم برو خدا به همرات

برو الهي خدا هرگز نذاره تنهات

سفر به خير عزيزم فکر دل من نباش

دلم خيلي غريبه اما بزرگه خداش

اشکای روی گونم بدرقه نگاهت

مواظب خودت باش خداپشت و پناهت

1399/03/17 21:39

ما كه میترسیم از هجرت دوست

كاش میدانستیم روزگاری كه بهم نزدیكیم

چه بهایی دارد

و سفر یعنی چه ؟

و چرا مرغ مهاجر وقت پرواز

این چنین سخت به خود می لرزد؟

1399/03/17 21:39

زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم
زندگی نام نکوییست که خارش کردیم
,زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق،بجز حرف محبت به کسی،
ورنه هر خار و خسی،زندگی کرده بسی،زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
ما چه کردیم دراین فرصت کم

1399/03/17 21:39

روزگـار نبودنت را برایم دیـکـتـه می کند

و نـمـره ی من باز می شود صـفر !

هنوز نـبودنـت را یاد نگرفته ام …

1399/03/17 21:39

این چند مورد هم تقدیم به عشق عزیزم که میره سفر

1399/03/17 21:40

سلام پسری نازم


امروز یهویی یاد اولین شبی افتادم که از وجودت باخبر شدم


عین یه فیلم همه صحنه ها تند تند از جلوی چشمام رد شدن برگشتن عقب تا اون روز


بابایی شب از سرکار اومدنی   بی بی چک  آورده بود


وقتی که اون خطها سری پررنگ شد


اون لحظه که فهمیدم هستی چه حالی داشتم خنده و گریه توام بود 


جالبه که سریع رفتم تو آینه هم نگاه کردم


با اون چشای خیس قرمز و اون خنده گنده رو صورتم


خیلی دیدنی بودم


میخواستم یادم بمونه اون لحظه


و بعد چون توان تحمل این همه هیجانو نداشتم


بدنم تو یه واکنش سریع خوابش اومد و من خوابیدم


شب هی دستم رو شکمم بود


باورم نمیشد


تاصبح نتونستم بخوابم


اخی چه شبی بود


چه روزایی بود


الان که بهش فکر میکنم


میبینم چون هر لخظه اش به انتظارو اشتیاق گذشته طولانی و کشدار بوده برام


8ماه و 13روز  هر روز باتو بودن و به روزهای زیبای مادری فکر کردن کم نیست


خدا بیشترش کنه


یاد اون روزی که فهمیدیم سالمیو گل پسری بخیر چه روزای خوبی بودن


شبی که برای اولین بار تو دلم تکون خوردیو نصف شب بیدارم کردی بعدشم هرچی نازت کردم و خواهش کردم


یه بار دیگه ناز کردی و یه گوشه نشستی


یاد روزایی که تهوع امونمو بریده بود و من خوشحال بودم که یه علامتی یادم میاره که تو هستی


یاد روزی که صدات میکردم و تو با تکونات جوابمو میدادی


یاد روزی که ناراحت بودمو گریه میکردم و تو اونقدر بیقرار شده بودی و تکون تکون میخوردی که نتونستم به گریه

ادامه بدم و دلم از شوق داشتن فرشته ای مثل تو لرزید


یاد تمام اون لحظه ها بخیر


دیگه چیزی از این مدل خاطره سازیهامون نمونده


از الانم دارم لحظه تولدتو تو ذهنم مجسم میکنم


تا لحظه ای که بیایی تو بغلمو من لمست کنم بوت کنم


بوست کنم


و خدارو باز هم و بازهم وبازهم شکر کنم

1399/03/27 22:48

پسرک پهلوون من


دکتر زمان تولدتو گفته  19بهمن


یعنی اصلا معلوم نمیکنه کی دنیا میایی


ولی اینا که مهم نیست مهم اینه که میایی و جات رو تخم چشای منه


جات تو قلب منه


این که کی میایی مهم نیست


مهم اینه که هر روزی هر ساعتی هر دقیقه ای و هر لحظه ای که بیایی


همون لحظه میشه مبدا تاریخ مادری من


همون لحظه میشه نورانی ترین لحظه زندگی من و بابایی


و من بیتاب همون لحظه ام تو چی ؟


دلت تاپ تاپ نمیکنه واسه دیدن مامانی ؟


کسی که اینقدر دیوونه وار دوستت داره ؟

1399/03/27 22:48