اگزماا

23 عضو

اون خواهر دیگممم حتی میرفت براش ملحفه میدوختتت خونش تمیز میکرد

1399/03/07 11:27

پاسخ به

بابا من شانس ندارممم چون همیشه کارام خودم کردمم میگه الانم خودت بکن

منکه اصلا نمتونم بیشتر از چهار پنج روز تنها باشم بدنم کشش نداره

1399/03/07 11:27

مادر شوهرم بیشتر از مامانم کمکم کرده به خدا

1399/03/07 11:28

بعضی وقتا غذا میفرسته

1399/03/07 11:28

من میرم خونه مامانمم سه چهار روزی

1399/03/07 11:28

اون روز شوهرم گوشت خریده برد پایین با مامانش شستن چرخ کردنن

1399/03/07 11:28

پاسخ به

مادر شوهرم بیشتر از مامانم کمکم کرده به خدا

چقد خوب چرا پس ازش کمک نمیخوای من مادر شوهرم نزدیکه رو نمیبینم اما

1399/03/07 11:28

پاسخ به

اون روز شوهرم گوشت خریده برد پایین با مامانش شستن چرخ کردنن

ایول بهش

1399/03/07 11:29

اما‌مادر شوهرم پاهاش درد میگیره با اینکه سنش زیاد نیست اما واقعا پا درد داره نمیتونه کارن راه ببره

1399/03/07 11:29

اوهوم

1399/03/07 11:29

من مامانمم میگم بیاد سه روز نگهش میدارم

1399/03/07 11:29

میاد خونت مامانت میمونه؟

1399/03/07 11:30

من همه کارام خودم میکردمم حتی کارای عروسیممم

1399/03/07 11:30

آره

1399/03/07 11:30

شوهرم گاهی بهش زنگ میزنه بیا

1399/03/07 11:31

جهازم خودم چیدم و خریدمم عروسیم حتی مامان بابام نمیدونستن کجا هست مثل مهمونن اومدنن

1399/03/07 11:31

ای ول به مامانت

1399/03/07 11:31

پاسخ به

جهازم خودم چیدم و خریدمم عروسیم حتی مامان بابام نمیدونستن کجا هست مثل مهمونن اومدنن

اوووه خودت پول جهازتو دادی

1399/03/07 11:31

خونه مامانت کجاس

1399/03/07 11:31

نه بابا مامان من تا وقتی زایمان نکرده بودممم که اصلا نمیومد وقتیم زایمان کردم بابام مجبورش میکرو بیاد یک سر بزنن

1399/03/07 11:32

هر چی بهش میگفتم بمونن عصر میرسونیمت نمیموند

1399/03/07 11:32

فرامرز

1399/03/07 11:32

نه پولش بابام داو

1399/03/07 11:32

داد

1399/03/07 11:32

پاسخ به

هر چی بهش میگفتم بمونن عصر میرسونیمت نمیموند

خوبه مادر شوهرت چیزی نمیگفت

1399/03/07 11:33