روانشناسی و تربیت فرزند👑

146 عضو

حالا موندم از مرداد که میرم سر کار چه بلایی سر بچه م میخوان بیارن

1399/04/03 20:01

پرستار بگیر

1399/04/03 20:02

منم میگم پرستار بگیریم اما به خاطر کرونا مجبوریم. مادرشوهرم مغازه داره باید یه نفر فروشنده بگیریم بجاشون.

1399/04/03 20:03

مامان بردیا جان کجایی عزیزم؟?

1399/04/03 20:21

زینب جون بابت چت ها ببخشید بعضی ها در مورد گروه بود اما بعضیا نه????

1399/04/03 20:36

مامان آقا بردیا کم پیدایی؟ همه چی مرتبه؟!

1399/04/04 11:34

سلام از زینب جون خبر ندارین؟؟

1399/04/04 22:06

من پیام هم دادم ندیده هنوز

1399/04/04 22:06

خداکنه.من نگرانش شدم

1399/04/05 01:08

سلام.من ده سال باردار نشدم و بعداز ده سال با ای وی اف باردار شدم.خانواده ی شوهرم کم جمعیتن . دختر ندارن.بچه منم دختره.الان سه ماهشه.شیر هم نداشتم و شیر خشک میدم.خونه مادرشوهرم طبقه ی پایینمونه.بچه رو زیاد میبرن.من اصلا بدجنس نیستم که بگم نبرن.چون نوه شونه.ولی نمیخوام عادت کنه به اونا.میریم خونه شون اصلا بچه رو بغل من نمیدن.گریه هم میکنه میرم بگیرمش میگن برو ساکتش میکنیم.چیکار کنم وابسته ی اونا نشه؟

1399/04/05 20:20

پاسخ به

سلام.من ده سال باردار نشدم و بعداز ده سال با ای وی اف باردار شدم.خانواده ی شوهرم کم جمعیتن . دختر ند...

عزیزم شاید میخان خستگی در کنی..اگر باهاشون راحتی بگو با لحن خوب.یا به شوهرت بگو به اونا بگه

1399/04/05 20:25

شوهرم نمیگه.میگه خودت بگو.خودم هم چندبار گفتم،انگار لج میکنن.

1399/04/05 20:50

کار خستگی در کردن نیست،قشنگ رک بهم میگن ،ما نمیزاریم بچه بیاد پیش تو،اینو بده به ما یکی برای خودت بیار.

1399/04/05 20:51

دقیقا شوهرتم مثل شوهر منمه?

1399/04/05 20:52

یه روز نشستم اینقده جلوش گریه کردم

1399/04/05 20:53

گفتم تو اصلا پشت من نیستی من به هیچ تکیه کردم

1399/04/05 20:53

گفت نمیگم خودت بلد نیستی حق خودت بگیری حرقت بزنی عادتت بده رو پا خودت ویسا حرفتو بزن

1399/04/05 20:54

تو الان حس مادرنت خیلی زیاد شده حالت دفاعی گرفتی

1399/04/05 20:55

به نظرم خودت حق خودت بگیر ملاحظه نکن حرف دلت بزن

1399/04/05 20:57

راااااحححت

1399/04/05 20:57

پاسخ به

سلام.من ده سال باردار نشدم و بعداز ده سال با ای وی اف باردار شدم.خانواده ی شوهرم کم جمعیتن . دختر ند...

نترس عزیزم هیچ بچه ای مادرشو فراموش نمیکنه،بردارزاده منم همش پیش مامانم بود دیگه بازی کردن رو که یاد گرفت خیلی کمتر میومد،حتی جوری بود که گررررریه میکرد و مامان باباش مجبور میشدن شب بمونن خونه ی بابام،بزرگ بشن وابسطه نمیشن برعکس بیشتر میان سمت مامان بابا

1399/04/05 21:05

من یکی از دغدغه های شب روزم اینه که دخترم سمتم نیاد

1399/04/05 21:08

و بنظر من از این فرصت استفاده کن و راحت به خودت برس،چون من تجربه دارم برادرزاده هام کلا پیش مامانم بودن نهایت تا دو سه سالگی زیاد میومدن اصلا از مادر زده نشدن

1399/04/05 21:08

نمیخوام سر این مسئله تو روشون وایسم و بی احترامی کنم چون میدووم دوستش دارن که این رفتار رو دارن.

1399/04/05 21:09

منم ده سال حسرت بچه داشتم،دوست دارم بیشتر وقتم باهاش بگذره.

1399/04/05 21:10