1 عضو
اتوبوس ادمو گیج میکنه
ن بابا کاری ب اتوبوس نداشت
اصلا نگامم نمیکرد اونموقع دوس بودیم
خلاصه وقتی رسیدیم مشهد
خب میترسید نگات کنه
اشنا ببینه
عصر رفتیم بازار با خواهراش و خودش و پسرخالم
ن
رفتیم پاساژارمان
وای دیدم یه دختر نگاهش میکنه
پسرخالم نمیدونست منو علی همدیگرو میخوایم
خوب
تاداره ب شوهرم میگع شماره مینویسم برو ب دختره بده
واه
خلاصه دختره همش دورشوهرم تاب میخورد و ادادرمیاورد افاده ایی بود
خب
وقتی این صحنه هارو دیدم خون دماغ شدم
سلام
گریه میکردم از ته دل
اخی
اون زیرچشمی بهم نگاه میکرد دلش برام میسوخت
پسرخالم میگفت خون دماغ ک گریه نداره
چرا زور خودت میکنی
و من اتیش گرفته بودم
دیگه خواهرشوهرم دستمال اورد گرفتم ب بی بی نیم
پیام
لینك نده دوست عزيز ريمو ميشي?
nini.plus/hhhhjcjxlhdhchd
برای ارسال پیام به این گروه باید ابتدا اپلیکیشن نی نی پلاس را دانلود نمایید.
این بخش در حال طراحی می باشد