👑👑ملکه ها👑👑

0 عضو

پاسخ به

کیر نداشتم تو دهن همشون?

والا

1399/04/29 16:45

پاسخ به

ماش تلخه

خیلی تلخه

1399/04/29 16:46

پاسخ به

خیلی تلخه

شاید خراب شده ابش تلخه یا خوده ماش

1399/04/29 16:47

پاسخ به

بعضی وقتا بزن تو سرش کاراشو?

کص کشا خیلی پرو ان اون روز به مادر شوهرم داشتم میگفتم هی نگو مهدی ارزو داره ارزو داره خودت افتابه برداشتی تو ارزو هامون ما لال شدیم

1399/04/29 16:47

پاسخ به

کص کشا خیلی پرو ان اون روز به مادر شوهرم داشتم میگفتم هی نگو مهدی ارزو داره ارزو داره خودت افتابه بر...

خوب گفتی

1399/04/29 16:48

به خدا لباس عروس کهنه ی چرکو اورد انداخت جلو گف وردار بپوش حالا ماهم رفتیم مثل بقیه جونا لباس عروس انتخاب کردیم اخرشم همون لباسروپوشیدم دامنش برام بزرگ بود هین رقصیدن همش میفتاد پاین شورت صورتیم پیدا بود?

1399/04/29 16:49

پاسخ به

وای عزیزه چه قیافه قشنگی داری بهت می خوره تبریزی باشی ای جان اسرا رو

کووووو من ندیدم

1399/04/29 16:49

البته لباسرو دادن خشک شویی

1399/04/29 16:49

پاسخ به

کووووو من ندیدم

پاکیدم?

1399/04/29 16:50

پاسخ به

خو خطرناک نیس میاد روت ب پهلو بخواب یا قنبل کن

خیلی جالبه حس میکردم اصلا شکم ندارم
نمیدونم بچم کجا رفت وسطش?

1399/04/29 16:52

پاسخ به

پاکیدم?

عههههه

1399/04/29 16:53

پاسخ به

به خدا لباس عروس کهنه ی چرکو اورد انداخت جلو گف وردار بپوش حالا ماهم رفتیم مثل بقیه جونا لباس عروس ا...

من خیلی خیره بودم خیلی مادرشوهرم خیلی اذیتم کرد ولی من کار خودمو میکردم میخواس لباس خواهر شوهرمو بده بپوشم وقتی رفتیم خرید ی مزون تویی زنگارکی بود شمارشو برداشتم زنگ‌زدم اوردن برام دهنشون باز موند میگفتن ما سفارش ندادیم ک بعد دید کاریش نمیشه کرد گف پول اجارشو نمیدم گفتم عیب نداره میگم‌بابام بده ولی به همه میگم ک بابام‌پولشو داده اونم حساب کرد بعدش

1399/04/29 16:54

پاسخ به

حالا به جاریمم گفتن لباس عروس خواهر جاری بزرگمو بپوشه گف نه من نمیخوام اونام گفتن باشه شما باشید حرص...

چرا میدونم‌چی میگی

1399/04/29 16:54

پاسخ به

خیلی جالبه حس میکردم اصلا شکم ندارم نمیدونم بچم کجا رفت وسطش?

????والا خجالت کشید بچه روشو کرده اونور

1399/04/29 16:55

پاسخ به

از صبح ک داره میخنده

خیلی عجیبه امروز
دیشب 3 خوابیدم کلی هم به زور خوابیدم پاشدم گفتم حتما ساعت یکه دیدم نه 11ونیمه هم صبونه درست کردم هم ناهار هم یه عالمه رخت پهن کردم هم بوقلمون قصابی کردم تازه بعدشم میخوام برم حاضر شم برم عروسی
خودم در عجبم این همه انرژی یهو از کجا اومد ?
میگم شاید از قرص ویتامینامه چندروزه تازه شروع کردم

1399/04/29 16:57

پاسخ به

من خیلی خیره بودم خیلی مادرشوهرم خیلی اذیتم کرد ولی من کار خودمو میکردم میخواس لباس خواهر شوهرمو بده...

من کوتاه امدم ?

1399/04/29 16:57

پاسخ به

عزیز دلم چقدر خوبه بچه اینجوری میخوا د بخورتت???

دلم آب افتاد بفرست منم ببینم

1399/04/29 16:58

پاسخ به

دلم آب افتاد بفرست منم ببینم

فرستادم

1399/04/29 16:58

پاسخ به

تصویر

?

1399/04/29 17:00

پاسخ به

تصویر

نیگا چه خمارم کرده چشماشو
دلم خاست??

1399/04/29 17:01

پاسخ به

تصویر

واای خدا چه بانمکی عزیزه???
انشالله که شوهرت از این به بعد قدرتو بیشتر بدونه و بزارتت تاج سرش رو تخم چشماش
فامیل شوهرتم برن به .....

1399/04/29 17:01

پاسخ به

نیگا چه خمارم کرده چشماشو دلم خاست??

ان شاءالله نی نی خودت عزیزم

1399/04/29 17:02

پاسخ به

واای خدا چه بانمکی عزیزه??? انشالله که شوهرت از این به بعد قدرتو بیشتر بدونه و بزارتت تاج سرش رو ...

مرسی عزیزم ??

1399/04/29 17:02

پاسخ به

ان شاءالله نی نی خودت عزیزم

ان شاءالله

1399/04/29 17:02

پاسخ به

خیلی عجیبه امروز دیشب 3 خوابیدم کلی هم به زور خوابیدم پاشدم گفتم حتما ساعت یکه دیدم نه 11ونیمه هم صب...

حال خودتو چشم نکنی یهو
یه ماشالله به جونمی چیزی بگو...
خیلی هم زرنگ نشو لدفا

1399/04/29 17:02