تو روضه شیخه تعریف میکرد یه بنده خدای نذر خانم ام البنین میکنه حاجتش براورده میشه نذر میکنه که نون داغ بخره ببره پخش کنه میبره نونو به یه مغازه دار میده که از خانمش سرطان داش نونو میزاره تو جیبش یادش میره بده به خانمش شب حضرت زهرا مباد تو خوابه خانمه میگه امانتیت دست شوهرته فرداش خانمه به شوهرش میگه مرده ام یادش میفته میده خانمش میخوره هیچ علائمی سرطان دیگه پیدا نمیشه تو بدنش .
شمام نامید نباشید دست خدا هیچ کاری نشد نداره
1399/11/16 02:35