معنای زندگی

507 عضو

یه همکار سلیطه سن بالا داریم بی نهایت حسود و عقده ایی. بی نهایت هم به من حسادت داره و همش زیرابم میزنم. حامله هم بودم از شدت حسادت میز بلند کرد پرت کرد روم میز بهم نخورد فرداش بهم حمله کرد که خفه کنه منو موفق نشد از اون موقع کلا من محلش نمیدم بعداً فهمیدم مشکل روانی داره قرص میخوره

1401/08/08 18:27

شانس من مدیرامروز آبدارچی صدا کرد ودعواش کرد که چرا فلانی آمده دست میشوره .ورود همه ممنوعه .اونم رفت به این گفت اونم داشتم می‌آمدم جیغ و داد سر آبدارچی که من میتونم نرگس گفته اون منو دید. و...

1401/08/08 18:26

پاسخ به

وااا یا خدا دور شو ازش خوب.. مرد یا زن؟

دختر ترشیده 45ساله

1401/08/08 18:27

ادعای فرهنگ و نظافتش میشه ولی خیلی کثیف و بی فرهنگه.

1401/08/08 18:29

پاسخ به

سعی کن زیاد بزرگش نکنی اون عددی نیست که بهت آسیب برسه زیاد تو ذهنت گنده اش نکن

اونکه اره. پشیمون شدم که چرا رفتم گفتم. گفتم نباید امروز میگفتم باید میزاشتم به مدت دیگه.اخه خودش اینقدر وسواسه هرکس بره آبدارخانه شر می‌کنه که ویروس هست ما میگیریم بعد خودش می‌ره دست میشوره. حوصله جیغ جیغ و سلیطگیشو ندارم.

1401/08/08 18:46

پاسخ به

نتیجه کلی رو بگو بهمون که خوب بود یا نه

باش عشقم

1401/08/08 19:12

پاسخ به

همون خانم رجبی

نه یه مرده تو اینستا. کارش عالی بود ولی فقط گرون بود

1401/08/08 19:57

پاسخ به

ازکجامیدونی راس گفته

چون قبلش یه جا سرکتاب کرده بودم اون کامل و ریز گفته بود بهش اعتماد نکرد دعوام شد بلاکم کرد اینو پیدا کردم دقیقا اونم همینا گفت با جزییات کمتر

1401/08/08 19:59

پاسخ به

خواهش.اونجا چربیش کجاست

بینلابیا و لپ یه چیزای سفید چربی جمع میشه. من خیلی می‌شورم باز هست. ترشح نیست چربیه

1401/08/08 20:12

پاسخ به

من که ندیدم????

این سری با ناخن بکش بین لپ و لابیات ببینی چقدر چربی تو ناخنت میاد

1401/08/08 20:13

پاسخ به

خریدم از دیشب دارم میزنم

خوبه
اون کارا بالاتر گفتم هم انجام بده

1401/08/08 20:18

من مجردی نمی‌شدم با فاصله زیاد از سال 84 تا 99 قرص خوردم کبدم داغون شد

1401/08/08 20:21

منوبچه نمیزاره روپامه هاهنوزنخابیده ها

1401/08/08 23:17

پاسخ به

سلام مینو جان پسر عمه م به هوش اومده دنده هاش شکسته با بینیش خداروشکر سرش ضربه ندیده... ممنون از دعا...

سلام عزیزم خداروهزارمرتبه شکر ک بخیر گذشته??

1401/08/08 23:40

پاسخ به

ب نظرم بیخیال شو تو ک میگی گوش نمیده بذار مامان بابات باهاش صحبت کنن من یه خواهر شوهر دارم ک 15سالشه...

میدونی بعضی وقتا داداشا بی مورد دخالت میکنند من خودم با حجاب بود با حیا بودم نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی روم قسم میخوردن ولی دو تا از داداشام الکی گیر میدادن من اصلاً دوست پسر نداشتم تو مجردی حتی الانم که ازدواج کردم بهم گیر میدن با این که شوهر دارم یا شوهر خواهرم به خودشون اجازه میدادن برام تصمیم بگیرند??

1401/08/09 01:56

پاسخ به

اخه شمافکرمی کردین الان شوهرت این جوابوبده گفتی ناراحت میشه یه دعاهم براش میکنه ولی ببخشید.جنسش خراب...

خانوادگی جنس خرابن. جاریم غده تیرویید غمل کرد درآورد مادرشوهرم همه جا نشسته گفته از خونه باباش سرطان آورده. من چهلم پدرشوهرم اینقدر بی تابیشو کردم حالم بدشد مادرش شوهرم روپرکرد که زنت غشی بوده به ما انداختن????
حالا همش خودش و بچه هایش مریضن پنهان میکنن کسی نفهمه حتی پدرشوهرم اینهمه مریضی میکشید حتی دکتر گفت عمرش تمامه از همه حتی شوهرم پنهان کردن .

1401/08/09 09:32

من روستاهای قمم دیگ بعد زایمانمم گفته بودن 25اسفند بعد شوهرم گفت پس چندروز جلوتربریم من قبول نمیکردم میگفتم من نمیتونم ازتو دوربمونم بعدما قراربود روز 26بهمن بریم شبی ک قراربود بریم خونه بابام دعوامون شدوبا قهرخوابیدیم .بعدصبح ک پاشدیم شوهرم گفت ریحانه چرا ورم داری واینا بعد خواهرشوهرم اومدگفت تارسیدی شهرتون برو دکتر کیسه ابت پاره شدع خلاصه من تارسیدم رفتم دکتر ومادرشوهرمم باهامون اومدگفت ولش نمیکنم واینا خلاصه تارسیدم دکتر معاینه کرد گفتش ک دهانه رحم بازشده وکیسه ابتوازدست دادی و سریع فرستادنم اراک .اراکم ساعت 2بستری شدم ساعت 6بچه بدنیااومد حالابماند ک اونجا بابام دعوامیکرد ک چراقم نبردینش واینا وگذشت تااینکه بچه بدنیا اومد ولی خوب چون ریزبود ونارس بود 9روز تودستگاه بود ومن تاسه روز خونه بابام بودم بعدرفتم بیمارستان اتاق مادران شیرده بدبخت بابام ومامانم ولم نکردن عین اون 6روز مامانم قایمکی میومد تواتاق مادران شیرده پیشم وامیستاد وبابام وشوهرمم اتاق گرفته بودن بعد روز نهم مرخص شدم رفتم خونه بابام بچه شب تاصبح گریه کرد بعد زن بابام ک اصلا نزدیک بچه نیومد ومامان وبابامم ک وارد نبودن بعد صبحش بابام به شوهرم گفتش ک ما ازپس بچه برنمیایم مامان تو واردتره خلاصه مادرشوهرم اینا اومدن ومنو بردن خونه خودشون من حدود 35روز خونه اونابودم منونگه داشته بودن ک یوقت خانوادم خونمون نیان بعد یه شبم خانوادم اومدن مادرشوهرم گفت بچه روببربالا گریه کرد زنگ بزن بعد گریه کرد منم زنگ زدم اومدن ورفتیم پایین اون 35روز انگارتوجهنم بودم هنوز ک هنوزه یادم نمیره چ روزایی بود اینقد بدگذشت ک دیگ خسته شدم به بابام زنگ زدم بابا بیا منوببر ک شوهرم منو برد بیرون وگفت مگه الکیه هیچی بعداومدیم خونه خودمون???شایدبراتون سوال پیش بیاد من زن اول بابام بچه دارنمیشده رفته مامانموگرفته ومنو هم زن بابام بزرگ کردع واینا ومن الان هشت ماهه خونه خودمم ولی همش مادرشوهر وشوهرم میگن بابات نگهت نداشت واینا اینم بگم بابام متولد 43زن بابام 41مامانم 58ولی پدرشوهر مادرشوهرم 51سالشونه.بعدم بابام مستاجره تویه زیرزمین میشینه درامدیم نداره ولی خوب پدرشوهرم خونه مال خودشه و باشوهرم شریکی کارمیکنن

1401/08/09 09:45

پاسخ به

خانم خانمی چندسالتونه اسمتون چیه عکسم که ندادین ببینیمتون

من 34یا 35 متولد 66 ام. عکس نداشتم گوشیم سوخت عکسا داخل اونه . الان سرکارم میخوای یهویی عکس بدم???

1401/08/09 10:23

پاسخ به

منم هیچی نمیزنم

اشتباهه همین الان پاشو بزن ببین چه روحیه ات عوض میشه

1401/08/09 10:33

اینقدر گرونیه مرداد اعصاب ندارن

1401/08/09 13:02

حالا چرا زد؟چون من چهلم پدرش ویروس گرفتم فشارم افتاد حالم بد شد مجبور شد اخرشب ببره دکتر بعد پولاشو همشو خرج باباش کرده بود پول نداشت به من گفت پول بده گفتم ندارم قاطی کرد فرداش حالم بدتر شد مجبور شد باز ببره دکتر اونجا قاطی کرد زد منم با اون حال زارم زدمش. ولی دخترم ترسید من توجه نکردم گفتم بزار بفهمه

1401/08/09 13:09

پاسخ به

چجوری اینقدر تحمل میکنی پس

خوب من داستانم مفصله. خودش مثنوی هفتاد منه. دیگه الان چالش وار و با سیاست پیش میرم

1401/08/09 13:12

پاسخ به

وقتی تو زدی چیزی نگفت

چرا قاطی کرد گفت زشته آبروم رفت گفتم زشت اینه که منو زدی پولا دادی فامیلای گشنه ات خوردن بعد نداری زن و بچه دکتر ببری

1401/08/09 13:30

حتما یه سرکتاب کن که دعاتون نکرده باشن.

1401/08/09 13:43

پاسخ به

نظامی

اوه همونه پس

1401/08/09 13:45