پاسخ به

تا من اونجام محلش نمیزارن الان نیستم دورش میچرخن مثل پروانه

الان براش خواستگاریم رفتن?

واقعا بیاید هر وقت اشتباه کردیم خیلی شجاعانه اشتباهمون رو بپزیریم

پاسخ به

هانیه جان عزیزم چرا قبول نداری که مقصری؟ نباید فکر کنی چون زنی می تونی شوهرت رو ترک کنی و اونم هی ال...

والا قبول دارم که مقصرم اما نه مقصر صد در صد اونم مقصره پنجاه پنجاه مقصریم اما اون همیشه صددرصد من رو مقصر میدونه همیشه الانم قبول دارم که اشتباه خیلی بزرگی کردم که برگشتم اما این پنج روزه هیچ سراغی از من نگرفته اصلاً یه پیامم نداده من امروز یه پیام بهش دادم که از طرف اداره اومده بود براش الانم میدونه من اون پیام بهانه بوده که براش فرستادم اما جواب اونم نداد هرچی هم که مقصر باشم زنشم دوست دخترش که نیستم یه هفتس ازم بی خبره انگار نه انگار که هستم یا نیستم

میدونید که بار آخری که خودکشی کردم با 100 تا قرص بیهوش شدم و چند روز تو بیمارستان بستری بودم و چه عذابی کشیدم وقتی معده شوییم دادن؟

پاسخ به

30

چه تفاوت سنی دارین

پاسخ به

خوشبخت باشی یادمه تو کلاس خانواده میرفتم میگفت زیادی ناز نکنید زنا مطلقه چون قلق شوهر میدونن بهتر مر...

من الان اشتباه کردم که برگشتم چون مشکل بزرگ و غیر قابل حل شدن نداشتم اما حالا میگم وقتی برگشتم اگه ده روزم بیشتر موندم عیبی نداره بزارم تا خودش خبری ازش بشه چون میدونم اگه من زنگ بزنم براش عادی میشه بعداً اگه خدایی نکرده مشکل خیلی بزرگی هم داشته باشم و برگردم براش مهم نیست میگه خودش میره یه هفته می مونه و میاد اما قول دادم به خودم که برگردم تا روزی که صد در صد مطمئن نباشم دیگه هیچوقت برنمی گردم پیشش قهر نکنم

حتما قهر بودین ک خریده

قبلا تخمه میورد با میوه مینشست فیلم تماشا میکرد??

پاسخ به

یه بار قهر کردم برگشتم خونه مادرم تا هفته اول خوب بودم و بیخیال شوهرم بعد از اون به یه غلط کردنی افت...

اره کلا نباید زیاد رو داد ولی توام زیادی قهر کردی رفتی دیکه براش عادی شده

پاسخ به

باید یجوری باشه که اگه یه زمانی قهر کردی رفتی خونه پدرت خیلی براش شوکه کننده باشه و بترسه

من اون شبی که برگشتم خیلی زنگ زد بهم گفت برگرد گفتم بگو پدر مادرت بیان میخام طلاق بگیرم گفت اینقد سبک نیستن بیارمشون گفتم اونا که سهلن خدا هم بیاد برنمی گردم البته خیلی خیلی عصبی بودم که گفتم فکر کنم همینه سراغمو نمیگیره?

الان بهم میگه رفتی خونه بابات همونجا میمونی

پاسخ به

الان بهم میگه رفتی خونه بابات همونجا میمونی

شوهر منم میگفت حق نداری حتی واسه مهمونی هم شده یه ساعت بدون من بری خونه پدرت ???

پاسخ به

نه?

? بدرک

پاسخ به

نمیتونم بعدشم خودم ناراحت میشم??? اخه خیلی حساسه واقعا نمیدونم مث مامانن رو همه چی حساس باشم اونم...

خوب خوشحال باش یکی هست بچت تر خشک می‌کنه تو این اوضاع روحیت

پاسخ به

فکر میکنی با جرو بحث و دعوا درست میشه شوهرت؟

?اصلان باهاش جربحث نمیکنم چون پا میشه میزنع فقط ی جاهای باید زرنگی کنم با گریه یا حرفشو تغییر بدم

پاسخ به

الهی میدونم فکر کردم خیلی فکر نیستی و اذیت نمیشی ببخشید

نه خو میخندم اینجا اما ته دلم خونه بخدا خیلی خیلی ناراحتم دیگه ظهر اومدم تو اتاق و یه ساعت نشستم گریه کردم واقعاً خیلی تحت فشارم از همه لحاظ الان خواهرکوچیکم درس ریاضی بلد نیست بابام عصبانی شد بهش میگم آزیتا بیا من برات بگم بابام عصبانی میشه میگه تو فقط سرت رو بکن تو گوشی

پاسخ به

نه تهش به غلط کردن میوفتن ولی بازم کرم میریزن? از من که اینطور ن

من مادرشوهرمم جاریمم و برادرشوهرم باهم مشکل داشتن از همون اول هی قهر میکردن مادرشوهرم وساطت میکرد اشتی میکردن یعنی اگ مادرشوهرم نبود اینا همون اوایل جدا میشدن

ولی دختر ببین با ی قهرت چ کردی ک ماهم بخاطرت تا نصف شبی پا ب پات بیداریم??

اول صبحی مادرشوهرم اومدعصابموخراب کردورفت

پاسخ به

نزدیک خانوادمم همش دخالت هست

کلن دوری خوبه

مثلا یه دخالتشون اینه من طلاهامو دادم شوهرمم وام گرفت ماشین خرید 6 سال پیش . بعد همش بهش میگن دخترمون خریده ما خریدیم. تو هم باید برا ما ماشین بخری. اینو سگ میکنن به جون من

ولی پول نداره

پاسخ به

سختته ولی عادت کن هفته ایی یبار

من اصلا نمی‌رم کات کردم

جاریم 24ساعت گوش میده بهم

پاسخ به

مگ دخالت میکنن

دیگه دخالت از این بالاتر که بگن چون ما کربلا رفتیم شما باید کادو بیارید؟ ???