معنای زندگی

507 عضو

من شوهرم تو خونه بیشتر از من کار می‌کنه واالاا?

1399/05/13 14:15

پاسخ به

مثلاً وقتی اون بد رفتاری می‌کنه زنا خوب رفتار میکنن میگه چقدر از من می‌ترسه می‌ترسه طلاقش بدم

نه بد رفتاری می‌کنه تو نباید باهاش خوب رفتار‌کنی نه بد

1399/05/13 14:15

باید نشون بدی بهش ناراحتی

1399/05/13 14:15

من شوهرم داد میزد سرم اوایل من ناراحت میشدم من چیزی نمیگفتم ی روز تو خودم بودم بعد از فرداش باهاش صحبت میکردم واقعا کارم غلط بود

1399/05/13 14:16

خوب اون داد میزد من‌میخاستم‌حرف بزنم مثل بچه باهام رفتار میکرد می‌گفت من حرف میزنم جوابمو نده باهام یکی به دو نکن

1399/05/13 14:17

منم همیشه حقم می‌سوخت

1399/05/13 14:17

میخواستم بعدش راجب مشکل آروم حرف بزنم باز داد کشیده میشد

1399/05/13 14:17

اصن ی وعظی

1399/05/13 14:18

خوب بهش میگفتم تو داد میزنی من ناراحت میشم ناراحتیمو مثل تو با داد نمیتونم بگم

1399/05/13 14:18

خوب ببین ی شب که دعوامون شد

1399/05/13 14:21

بعدش مثل همیشه من سکوت کردم اون حرفشو زد زد

1399/05/13 14:21

منم چشام پر اشک شد رفتم تو اتاق درو بستم

1399/05/13 14:21

بعد اتاق سرد بود

1399/05/13 14:21

من رفتم تو اتاق چشامم پر اشک سرمم‌ درد گرفته بود میلرزیدم

1399/05/13 14:22

شوهرم بعد ی نیم ساعت اومد تو اتاق وسیله بگیره دید من این وضعیتم

1399/05/13 14:22

فکر کرد حالم بد شد

1399/05/13 14:22

منم سواستفاده کردم خودمو زدم به مریضی

1399/05/13 14:23

تمام تنم میلرزید و واقعا خودمو زدم به حال بد

1399/05/13 14:23

تا صبح اونم تا صبح ترسید

1399/05/13 14:23

ازم خواهش میکرد ببرمت دکتر من خودمو میزدم‌ به بی هوشی

1399/05/13 14:23

اصن ی وعظی

1399/05/13 14:23

بعد صبحش خالم بهتر شد بهش گفتم من ادمیم میریزم تو خودم قبلاً ی بار اینطوری شدم منو بردن بیمارستان بستری کردن دروغم نگفتم چون من آدم استرسی هستم

1399/05/13 14:24

قبلاً رفتم بیمارستان بستری شدم

1399/05/13 14:24

گفتم من توانم ی حده
داد می‌شنوم دست خودم نیست حالم بد میشه
اگه مشکلی داری بیا باهم حرف بزنیم

1399/05/13 14:25

پاسخ به

اصلا بعد دعوا یه هفته مریضم نمیتونم حرفاشو از یاد ببرم

خوب من اینطوری نیسم
زود فراموش میکنم
به خودم میگم تو دختر قوی هستی پس میتونی ببخشیش و تغییرش بدی

1399/05/13 14:26