تجربه زندگی زنا شویی?

9 عضو

پاسخ به

نهارچی درس کردی

من ک پیش مامانمم از اول بارداریم تاحالا صبحا ک میشه شوهرم میارم میذارم پیش مامانم بد با بابام میره سرکار تاعصر دوباره خودشو بابام میان همینجا شام میخوریم میریم خونمون?

1399/05/22 13:12

پاسخ به

ما پیش شب درمیون بود این ماه نمیخام برام مهم باشه هروقت شد

میگم هرشب نکنین وگرن نمیشه?

1399/05/22 13:13

پاسخ به

من ک پیش مامانمم از اول بارداریم تاحالا صبحا ک میشه شوهرم میارم میذارم پیش مامانم بد با بابام میره س...

خوشبحالت واقعا خوشبحالت

1399/05/22 13:13

پاسخ به

میگم هرشب نکنین وگرن نمیشه?

واقعا

1399/05/22 13:13

بخدا نمیذارن بلند شم یکاری کنم من نگران بی تحرکیمم?

1399/05/22 13:13

من اینجا تنهام هیچ کسی رو ندارم

1399/05/22 13:14

بسک دراز بودم یجا پهلوهام درد میکنه

1399/05/22 13:14

پاسخ به

من اینجا تنهام هیچ کسی رو ندارم

وووی اجی خیلی سخته تنهایی?

1399/05/22 13:14

واقعن ادم تنها دلش میپوسه توخونه

1399/05/22 13:14

من میتونم نیام پیش مامانم اینا ولی بخدا تنهایی دلم میپوسه توخونه تا یساعت تنهام کلافه میشم شوهرمم عادتمو میدونه میگه بیا ببرمت حال هوات عوض شه

1399/05/22 13:15

باورت میشه سر پسرم ویار داشتم هیچکی ی غذا درس نکردبرام از گرسنگی ضعف میکردم

1399/05/22 13:15

پاسخ به

من میتونم نیام پیش مامانم اینا ولی بخدا تنهایی دلم میپوسه توخونه تا یساعت تنهام کلافه میشم شوهرمم عا...

نزدیکین بهم

1399/05/22 13:15

اولای عروسیم ک تنها بودم نمیومدم زیاد همش گیر میدادم ب خونه کلافه میشدم عصبی میشدم لیوانارو میشکوندم?

1399/05/22 13:15

پاسخ به

باورت میشه سر پسرم ویار داشتم هیچکی ی غذا درس نکردبرام از گرسنگی ضعف میکردم

وووی الهی

1399/05/22 13:15

پاسخ به

اولای عروسیم ک تنها بودم نمیومدم زیاد همش گیر میدادم ب خونه کلافه میشدم عصبی میشدم لیوانارو میشکوندم...

خخخخ

1399/05/22 13:15

پاسخ به

نزدیکین بهم

اره باماشین دودقس

1399/05/22 13:15

خونه مادرشوهرت نمیری

1399/05/22 13:16

اجی والا خودمم شوهرم ازناچاری میارم پیش مامانم هیچی مامان خودش سراغمو نمیگیره

1399/05/22 13:16

باهات خوبن

1399/05/22 13:16

8ماهه حاملم یبار نپرسید حالت‌چطوره

1399/05/22 13:16

نمیاد خونم سر هم بم بزنه

1399/05/22 13:16

پاسخ به

نمیاد خونم سر هم بم بزنه

چرا خاهراشم اینطورین

1399/05/22 13:17

ماه اولی دکتر بم گف استراحت کن کارنکن تاقلب بچت تشکیل شه بد اومد بم گف ک تو براخودت غذا درس کن پسرم میاد پیش خودم بد شوهرم گف اگ قرار باشه چیزی درس کنه ک کنم پیشش ی لقمه میخورم بد اومد ی شب خونمون دوماهم بود میگف بلند شو کار کن ی کارتون نون خشکه بود توانبار خیلی سنگین بودن گف میخام ببرمشون برا گاوای مادرم گفتم خب باشه گف بلندشون کن بیارشون

1399/05/22 13:18

گفتم من بلندش نمیکنم چشاشو ایطور کرد?میگف بلندش کن گفتم مگه‌میشه بچم بمیره ولش کردم رفتم بیرون

1399/05/22 13:19

من وقت بچه شیر میدادم خونه مادر شوهرم میخابیدم از رو اجبار بجان خودم شاید باورت نشه از خونم ی ساندویچ درس میکردم ک ضعف نکنم بجا شامم میخوردم

1399/05/22 13:19