تجربه زندگی زنا شویی?

9 عضو

یجوری شو ک تنها همدم ومونسش باشی محرم تموم رازاش و درداش سختی زیادکشیده مطمعنم اگ یکی باشه بتونه درداشو بهش بگه خوب میشه

1399/05/22 20:55

پاسخ به

اجی....ببین نمیتونی باشوهرت بشی مث ی دوست

داشتم باهاش یه دوست کامل میشدم باردار شدم هورمون هام بهم ریخت خراب شد

1399/05/22 20:55

پاسخ به

من یه دفعه الکی تو دفترم چیزای بد نوشته بودم شوهرم خوند تا یه هفته بهم شک داشت

وای?

1399/05/22 20:55

طفلی خیلی درد کشیده بخاطر پدر نجسش که مواد بهش داده مردک نجس بعد هم عذاب داد شوهرمو خیلی از چیز ها رو بیخبر لودم الان روشن شدم

1399/05/22 20:57

دیگه اذیتش نمیکنم دیگه عذابش نمیدم چقدر تنها بوده شوهرم من نمیدونستم

1399/05/22 20:58

من از قبل عقد و بعد عقد و بد عروسی دوتادفتر خاطره نوشتم بد روم نمیشد شوهرم ببینه یبار گیر داد ک بزار بخونم گفتم نمیخام بد ک یروز خونه بابام بودم خوندشون?بد همش میخندید من خجالت میکشیدم تموم بازوهاشو گاز گرفتم کبود شد

1399/05/22 20:58

پاسخ به

چرا

من عقد بودم از دوران دبیرستان ی دفتر داشتم خاطراتمو توش می‌نوشتم ی دورانی بود پدرم بیکارشدع بود و برادرم سه ماه تو کما بود اوضاع مالیمون داغون شده بود طوری ک حتی نون شبمون رو نداشتیم هرچی داشتیم بابام فروخ واسه درمان داداشم بعد همه ی مشکلات مالی رو تو دفترم نوشتم و اوضاع سختی ک حاکم بود این شوهرم می‌ره دفترمو میخونه بعدش برام کلی ناراحت میشه و قسم میده هروقت کمک خاستین بهم بگین من و خانوادم هیچوقت ی هزار تومنی ازش کمک نخواستیم خب رف رف ازدواج کردیم و امدیم زیر ی سقف حالا تمام اون خاطراتی ک خونده رو بروم میاره مشکلات مالی مثلا بگم فلان چیز بخر میگه خونه بابات یادت رفته چی بودی این شد ک اون دفترچه خاطرات کل زندگی و ایندمو داغون کرد

1399/05/22 20:58

پاسخ به

من عقد بودم از دوران دبیرستان ی دفتر داشتم خاطراتمو توش می‌نوشتم ی دورانی بود پدرم بیکارشدع بود و بر...

چ بیشعور?

1399/05/22 20:59

پاسخ به

دیگه اذیتش نمیکنم دیگه عذابش نمیدم چقدر تنها بوده شوهرم من نمیدونستم

اجی ازت میخام از همی امشب باش خوب شی

1399/05/22 20:59

پاسخ به

دیگه اذیتش نمیکنم دیگه عذابش نمیدم چقدر تنها بوده شوهرم من نمیدونستم

مگ اذیتش میکردی؟

1399/05/22 20:59

بشین باش حرف بزن

1399/05/22 20:59

نوشته بود پدرم کلید مغازه خونه ماشین گاو صندق رو گرفت همه پول رو کارت عابربانک دسته چک بعد هم انداختم بیرون از خونه زنم رو فرستاده بودم مسافرت هیچکس رو نداشتم

1399/05/22 21:00

بگو میخام ک بشم محرم رازت رفیق راهت توهم باهام راه بیا چیزی ازم پنهون نکن تا زندگیمون خوب شه

1399/05/22 21:00

هیچوقت راجب گذشتتون بخصوص نقطه ضعفاتون با شوهرتون حرف نزنین حتی اگ فرشته باشن از شژدت خوبی

1399/05/22 21:00

پاسخ به

نوشته بود پدرم کلید مغازه خونه ماشین گاو صندق رو گرفت همه پول رو کارت عابربانک دسته چک بعد هم انداخت...

چقد او لظه نیاز داشت بهت بخدا

1399/05/22 21:00

پاسخ به

هیچوقت راجب گذشتتون بخصوص نقطه ضعفاتون با شوهرتون حرف نزنین حتی اگ فرشته باشن از شژدت خوبی

اینو موافقم

1399/05/22 21:01

پاسخ به

مگ اذیتش میکردی؟

نه مثلا بهش گیر میدادم نرو پیش دوستت(رفیقش اهل دود نیس)یا مثلا غرغر میکردم همس

1399/05/22 21:01

بلاخره چار سال دیگه پنج سال دیگه اخر یروز ب رومون میارن

1399/05/22 21:01

پاسخ به

بلاخره چار سال دیگه پنج سال دیگه اخر یروز ب رومون میارن

دقیقا

1399/05/22 21:01

اشتباه من زندگیمو تباه کرد

1399/05/22 21:01

پاسخ به

نه مثلا بهش گیر میدادم نرو پیش دوستت(رفیقش اهل دود نیس)یا مثلا غرغر میکردم همس

مردا از همینا فرارین اگ زناشون سرشون غر نزنن هیچوقت دور نمیشن ازخونه

1399/05/22 21:01

وای ک داغونم از این بابت

1399/05/22 21:02

پاسخ به

اشتباه من زندگیمو تباه کرد

تواشتباهی نکردی اون بیشعور بود

1399/05/22 21:02

وگرن چرا مشکلات زنشو بکوبه تو سرش

1399/05/22 21:02

پاسخ به

تواشتباهی نکردی اون بیشعور بود

حواسم باید بیشتر میبود ب وسایل شخصیم

1399/05/22 21:02