تجربه زندگی زنا شویی?

9 عضو

خیلی فک کنم غلیظ باشه براهمین درد داره

1399/05/24 11:51

ارررررع دیگ

1399/05/24 11:52

پاسخ به

خیلی فک کنم غلیظ باشه براهمین درد داره

وای وای?حالا مطمعنم اگ باردارنبودی میگفتی گور بابای ویتامین بزار کم باشه نمیزدی

1399/05/24 12:50

این فسقلا مارو به چه روزی انداختن?

1399/05/24 12:50

پاسخ به

وای وای?حالا مطمعنم اگ باردارنبودی میگفتی گور بابای ویتامین بزار کم باشه نمیزدی

بخدا قبل بارداری امپول نمیزدم مث سگ میترسم از امپول مریض میشدم دکتر برام امپول مینوشت میرفتم مینداختمشون?

1399/05/24 13:33

پاسخ به

بخدا قبل بارداری امپول نمیزدم مث سگ میترسم از امپول مریض میشدم دکتر برام امپول مینوشت میرفتم مینداخت...

منم ✋✋

1399/05/24 13:40

اصن از سرم ازمایش امپول وحشت دارم هیچی نمیزدم قبل بارداری

1399/05/24 13:42

سرم ک بدتر

1399/05/24 13:42

اودفه اسهال داشتم بیحال شدم رفتم سرم بم زدن ایقد گریه کردم?

1399/05/24 13:42

من که هیچ آزمایشی ندادم از ترس

1399/05/24 13:43

ینی ازمایش ندادی اصن تو بارداری

1399/05/24 13:43

پس چیکار میکردی?

1399/05/24 13:43

من تنا ازمایشی ک تو بارداری اذیتم کرد ازمایش قند بود

1399/05/24 13:43

سه بار خون ازم گرفتن تادیگه بیحال شدم?

1399/05/24 13:44

خوشحالم تنها نیستم تب و لرز داشتم دکتر سرم نوشت از بس ترسیده بودم رگ پیدا نکردن بهم آمپول زدن پس افتادم بهم آب قند دادن حال اومدم

1399/05/24 13:44

پاسخ به

پس چیکار میکردی?

هیچ ندادم دکتر گفته این ماه بدون آزمایش نیا??

1399/05/24 13:44

بار اول خوب بودما خون قبل ابمیوه رو ک گرفتن خوب بودم فقط یکم دردم اومد بدداومدم خوشحال نشستم ابمیوه رو دادن بهم خوردمش نیشم باز شد ب شوهرم گفتم چ خوشمزس الکی میگفتن حالم بهم میخوره ومیخندیدم بد یساعت نشستیم رفتم برا ازمایش بد ابمیوه اونو دادم یکم سرم گیج رف اومدم نشستم باز هی حالم بد میشد سرگیجه داشتم کم کم انرژیم رفت سومی رو ک دادم انگاری دنیا جلوم سیاه سیاه شد بخدا نتونستم راخ برم شوهرم تا دم ماشین دستمو گرفت میگف الان میوفتی رسیدیم خونه از بیحالی فقط افتادم باهمو لباسا خابم برد

1399/05/24 13:46

پاسخ به

هیچ ندادم دکتر گفته این ماه بدون آزمایش نیا??

خوب نیس باید ازمایشتو بدی اجی

1399/05/24 13:47

پاسخ به

بار اول خوب بودما خون قبل ابمیوه رو ک گرفتن خوب بودم فقط یکم دردم اومد بدداومدم خوشحال نشستم ابمیوه ...

هرچی شوهرم غذا اورد گف بخور چشام باز نمیشد میگفتم سه لیتر خون ازم گرفتن دارم میمیرم خونم تموم شد میگف سه لیتر اگ بود ک الان تو دیگه هیچی خون نداشتی داری هزیون میگی ب زور غذا کرد تو حلقم یکم چشام باز شد
?

1399/05/24 13:48

پاسخ به

بخدا قبل بارداری امپول نمیزدم مث سگ میترسم از امپول مریض میشدم دکتر برام امپول مینوشت میرفتم مینداخت...

دقیقا?

1399/05/24 15:03

کوجایین?

1399/05/24 20:09

پاسخ به

کوجایین?

تو قلبت

1399/05/24 21:14

سیلامم

1399/05/24 21:14

1399/05/24 21:14

??

1399/05/25 19:39