دیشب اومدم خونه اینقدر بد پارک کردن ما نمیتونسیم پارک کنیم بعد رفتیم بیدارشون کردیم تا ماشین جابه جا کنند
خونه ما دوتا دروازه داره یکی همیشه اون شوهره همسایه میاره
ولی این دروازه همه میارن
من از دهنم در رفت گفتم این خانمه به این عاقاعه گفت دیگه ماشین بد پارکه نیا زنگ خونمون نزن شوهرم تا یک ساعت گفت گفت بعد میگف من دلم طاقت نمیاره باید با این ژنه دعوا بیفتم
البته ژنه مخبره و فضول مدیر ساختمونه اینکار اینجا مامان همه
به همه دستور میده
شوهرم حق داشت ناراحت بشه ولی خییلی گفت اینقدر این موضوع سرم درد گرفت میگم خوب ناراحت میشین چرا هی غر غر
1399/05/31 14:00