مامان های ۱۴۰۰

2 عضو

حالا واستا

1399/07/05 12:08

اخ حرصم میگیره

1399/07/05 12:09

جان

1399/07/05 12:09

بعد من دیگه چندروزی که داراب بودیم

1399/07/05 12:09

کمتر رفتم خونشون

1399/07/05 12:09

بعدش وقتیم میرفتم یه سلام عادی میکردم رد میشدم ولی بامامانش کلی گرم گرفتم تا زورش بیاد????

1399/07/05 12:10

دیگه روز بعد از خونه بابام می فتیم خونه اونا که مجید دم در گفت سلام بابام کن حالشم بپرس تا بعد بهت بگم

1399/07/05 12:10

گفتم وقتی ادب نداره چندروزه اینجور رفتار میکنه منم محلش نمیدم

1399/07/05 12:11

وقت نبود همون لحظه خواهرش اومد

1399/07/05 12:11

بخداهیچ کک شونم نمیگزه ک توچکارکردی

1399/07/05 12:11

بعد من استرس زیاد حالمو بد میکنه مجید دید منو برد بیرون باماشین گفت????

1399/07/05 12:11

دیوونه

1399/07/05 12:12

بابام گفته سارا حالمو نپرسیده?

1399/07/05 12:12

یه سلام کرده رفته

1399/07/05 12:12

براچی استرس بگیری

1399/07/05 12:12

یعنی دلم میخواست کلش بکنم

1399/07/05 12:12

این بود دلیلش

1399/07/05 12:12

?

1399/07/05 12:12

بعد جالبیش اینجاس همون شب من پری بودم سردرد و دلدرد ولی باز مثل همیشه با احترام رفتم سلام دادم ولی بز تشریف داشتن

1399/07/05 12:13

حالا چقدرم که من احترام میزارم بهشون این دفعه اخرم همین کار کردم ولی یه سلام سرسری داد گفتم به ......ام????

1399/07/05 12:14

پاسخ به

ب شوهرت گفتی

خودش بهم گفت گفتم نگم ببینم حالیش میشه
همشونم تعجب کرده بودن از رفتارش اخه منو میسناسن

1399/07/05 12:15

پاسخ به

حالا چقدرم که من احترام میزارم بهشون این دفعه اخرم همین کار کردم ولی یه سلام سرسری داد گفتم به ........

??

1399/07/05 12:16

بخدا حیف ما عروسای خوب

1399/07/05 12:17

همچین ادمایی باید عروسای بد داشته باشن

1399/07/05 12:17

آره موافقم

1399/07/05 12:20