چون خدا زده اونو
یه کاری داشت تو بندر عباس مثل یه پادشاه زندگی میکردیم
از وقتی که من فهمیدم با این دختره است هی سپردمش بخدا هی گفتم خدایا خودت بهش نشون بده
نزدیک 100 گرم طلا داشتم همه شو خدا ازمون گرفت یه انگشتر موند که قراره اون روهم امروز بفروشیم
ماشین مونو فروخت الان یه ماشین قرازه با هزار زور گرفته
الان هم هیچ کاری نداره و بیکاره ???
1399/06/29 14:45