پاسخ به

اووووو،ولکن بابااااا

????

پاسخ به

بچه ها یک چیزی بگم بدون طرفداری از من بهم بگین من چه حسی باید نسبت به این اتفاق داشته باشم اصلا برام...

باشه

مادر شوهرم من خیلی مذهبیه در حد بیمار گونه و افراطی هم اهل دعا و گروه و ختم و ذکر و ایناهاست یعنی در حدی که پدر شوهرمم که از اون بیشتر مذهبیه صداش در میاد که این کارا چیه میکنی از همه بدتر هم اینه بقیه رو اجبار میکنه

چند هفته پیش یک مشکلی برامون پیش اومده بود من انقدر دپرس بودم اصلا باور کن حس هیچی نداشتم یعنی یک صلوات هم نمیتونستم بفرستم انقدر توی شوک بودم

توی بارداری هم خودم برای خودم برنامه دارم نمازم و قرآنم و اینا ولی درحدی که بتونم و حسش رو داشته باشم چون میگم بدون ارتباط قلبی که فایده نداره

خب ؟

اول یکبار چند وقت پیش به زور منو توی معذوریت گذاشت گفت فلانی ختم 40 تا یس برداشته نمیرسه همشو بخونه تو چند تا براش میخونی (تو رو دربایستی گفتم یکی ) خدا منو ببخشه هنوز نخوندم براش آخه خودمم برای خودم برنامه دارم

بعد یکسری سر همون مشکلمون 24 ساعت انقدر پیام میداد فلان نماز فلان دعا فلان چی که من دیوانه شده بودم اصلا نگاه نمیکردم

یک روز که گفت فلان موردش رو خوندی نشستم باهاش صحبت کزدم گفتم من اصلا حالم خوب نیست حسم درست نیست نمیتونم بخونم

گفت نه باید بخونی ما خواب دیدیم سفارش کردن فرنوش فلان چیز رو بخونه گفتم شما خواب دیدین من که ندیدم من هر وقت حال معنویش رو داشته باشم خودم یک چیزی میخونم خدا هم حال منو درک میکنه

اونجا گفت باشه و تا مدتی ازش خبری نبود تا دیشب که یک پیام بلند و بالا فرستاد من اصلا نخوندمش اول به حساب همیشه

شب که اومدم خونه میگه من با اجازه اتون از طرف شما یک جز قرآن نیت کردم که مشکلاتتون حل بشه اسمت رو برای ختم نوشتم

?????

الان من اینو چیکار کنم !!!!!!!!!!!!!!!

چرا حرفمو نمیفهمه خیلی واضح رفتم توضیح دادم بهش

ی چیزی توی همین مایه هایی که تو میگی ولی این کارو با همه میکنه با پسراش و اینا پسراش از جلوش درمیان راستش دو تا داد هم میزنن سرش یا بلاک میکنن اخرش ولی من چون عروسم هیچی نمیتونم بگم با این وحود میگم که یکبار کلا رودربایستی رو گذاشتم کنار واضح توضیح دادم ولی دقیقا یک هفته نمیگذرهداز توضیحی که من دادم

شوهرم بهش گفت اون روز گفت مامان بیزار میکنی همه رو از دین ماهی یکی بفرست هفته ای یکی بفرست نه اینکه روزی 10 تا اینجوری هیچکدومش رو نمیخونیم دیگه تازه اصلا درجریان پیامایی که به من میفرستاد نبود

بخدا ماها هم خدا پیغمبر سرمون میشه ولی وقتی الان میگم از توی یخچال نمیرم غذا بردارم چه جوری بشینم یک جز قران بخونم !!!!!

حسش باشه میبینی نشستم پشست هم هم همش رو خوندم الان ندارم واقعا

منو انقدر پر انرژی میبینین بخدا انقدر که با خودم کلنجار میرم

میبینی که شرایط من شرایط آسونی نیست

خدا میدونه چه قدر با خودم کار میکنم که فقط دیوانه نشم

ولی انقدر ظاهرم خوب و پر انرژیه همه فکر میکنن از هفت دولت آزادم غمی ندارم

پاسخ به

من از اول بارداریم تا حالا فقط چهار قل خوندم و یاسین، حتی ی خط قرانم نخوندم، چون انقدر یا این دو تا ...

خب بیین حس هر کسی با یه چیزی میاد

ولی دیگه روم نمیشه بهش بگم بعضی وقتا نمازمو فراموش میکنم که به قول تو اونجوری میشم کافر تارک الصلاه