ولی حداقل بابای نی نی اومد یکم بهمون سر زد آروم شدم
1399/07/06 21:01
//= $member_avatar ?>
عصر ساعت 6 اینا باز از شدت دلتنگی گرفتم خوابیدم که نفهمم نیست ساعت نزدیک 7 بود دیدم درو باز کرد اومد نیم ساعتی بود و رفت همونم خیلی خوب بود دیگه عادت کردم به کم قانع باشم
1399/07/06 21:02
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
ولی حداقل بابای نی نی اومد یکم بهمون سر زد آروم شدم
واقعا خب چشمت روشن خوشحالی پس
1399/07/06 21:25
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
عصر ساعت 6 اینا باز از شدت دلتنگی گرفتم خوابیدم که نفهمم نیست ساعت نزدیک 7 بود دیدم درو باز کرد اومد...
چه کم
1399/07/06 21:26
//= $member_avatar ?>
من بودم نمیزاشتم بره
1399/07/06 21:26
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
واقعا خب چشمت روشن خوشحالی پس
اره خیلی یک دفعه حسابی سورپرایز شدم
1399/07/06 21:28
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
چه کم
عادت کردم دیگه
1399/07/06 21:28
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من بودم نمیزاشتم بره
اگه دست خودش بود منم نمیذاشتم ولی چاره ای نیست
1399/07/06 21:28
//= $member_avatar ?>
فردا میخواد ظاهرا یکارایی بکنه برای گرفتن اون دزده زیاد به من نمیگه که ناراحت نشم ولی همش دعا میکنم فردا بتونن برن تحویلش بدن راحت بشیم
1399/07/06 21:29
//= $member_avatar ?>
راستی بچه ها این لباسه امروز اومد انقدر گوگولیه ????
1399/07/06 21:30
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
اگه دست خودش بود منم نمیذاشتم ولی چاره ای نیست
اره دیگه
1399/07/06 21:31
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
فردا میخواد ظاهرا یکارایی بکنه برای گرفتن اون دزده زیاد به من نمیگه که ناراحت نشم ولی همش دعا میکنم ...
انشاالله
1399/07/06 21:31
//= $member_avatar ?>
این
1399/07/06 21:31
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
راستی بچه ها این لباسه امروز اومد انقدر گوگولیه ????