?࿐?ـنینیॗـھای زِمِستᭂـونی?࿐?

1 عضو

منم ھمینطور?

1399/07/12 17:47

اصن دیگھ ذوق ندارم

1399/07/12 17:48

انگار ھدفی ندارم واسہ زندگی

1399/07/12 17:48

افسردگی اومدہ سراغم

1399/07/12 17:48

تقصیرہ شوھرمم ھست

1399/07/12 17:48

بھم روحیہ نمیدہ بدتر خرابم میکنہ

1399/07/12 17:49

ای بابا مگه چیکار میکنه؟

1399/07/12 18:07

پاسخ به

انگار ھدفی ندارم واسہ زندگی

غصه نخور منم همینطوری میشم و تنها امیدم بچمه ایشالله بچه هامون بدنیا بیاد سرمون گرم بچه میشه کمتر این شرایط ناراحتی پیش میاد

1399/07/12 20:43

ایشالا

1399/07/12 20:46

فعلا مجبوریم زورکی هم شده شادی کاذب تزریق کنیم به خودمون

1399/07/12 20:46

پاسخ به

غصه نخور منم همینطوری میشم و تنها امیدم بچمه ایشالله بچه هامون بدنیا بیاد سرمون گرم بچه میشه کمتر ای...

حتی ب بچہ ھم امید ندارم یہ مدت خوب میشم یہ مدت خیلی بیشتر بی رغبت

1399/07/13 09:00

پاسخ به

فعلا مجبوریم زورکی هم شده شادی کاذب تزریق کنیم به خودمون

ارہ ب زور خودمو کنترل میکنم ک گریہ نکنم چون شوھرم رو گریہ ھام حساسہ ھر بلایی سرم بیاد میگھ فقط گریہ نکن خبر ندارہ تو دلم چ خبرھ

1399/07/13 09:01

خیلیش طبیعیه همون ماجرای افسردگی و اینا

1399/07/13 10:06

پیاده روی کن توی فضای باز خیلی موثره تایم های خلوتی مثل سر ظهر برو یکم راه برو

1399/07/13 10:07

اگرم دیدی میخواد بیشتر بشه به دکترت بگو

1399/07/13 10:07

منم خونمون شده میدون جنگ انقدر حرص میخورم

1399/07/13 10:07

پاسخ به

منم خونمون شده میدون جنگ انقدر حرص میخورم

چرا

1399/07/13 11:13

شوھرت اومد؟

1399/07/13 11:13

پاسخ به

منم خونمون شده میدون جنگ انقدر حرص میخورم

وقت نمیکنی مگه؟یا حوصله نداری؟

1399/07/13 11:31

مشکل اون دوستشون از یک طرف که فراری شده هی در حال دزد و پلیس بازی که بگیرنش

1399/07/13 12:40

دیشبم که انقدر سر و صدا بود پایین من و بچه داشتیم بالا عین بید میلرزیدیم

1399/07/13 12:41

دیشب از ترسم که نرفتم پایین الان پرسیدم میگن برادر شوهرم میخواسته به خاطر دوست دخترش خود کشی کنه

1399/07/13 12:41

??

1399/07/13 12:42

یعنی به خدا انقدر دیشب حالم بد شده بود

1399/07/13 12:43

بچه توی دلم داشت میلرزید

1399/07/13 12:43