زن بارداری خوب نیست بهت بگم اما دارم ديوونه میشم
شوهرم بیماره
بیکاره میره کاربرای چندردزبعدمیفته مریض میشه
تازه زنگم زد خونه خواهرشه رفت برادرمان بادست گاه معاینه کردن گفت هیچی نیشت
الان گفتن بهش ریه هاتم بایدچک کنی
یسالونیم ازدواج کردم ازروز اول فقط گریه میکنم اوایل کتک میخوردم
من خانواده ی خیلی سنتی دارم داداشم بددلن غیرتین بابابام
نمیزارن جداشم
منم سنتی ازدواج کردم ک فقط ازادباشم نشد
خیلی ناراحتم بخدابااشک دارم برات مینویسم پول ازمایشمونمیده مامانم میده اون فقط 100خورده ای میده
خانواده شوهرم کمکم نمیکنن منم هوس میکنم لباس میخوام پول ندارم هیچی
خیلی دلم گرفته
میگ نمیتونی تحمل کنی بروخونه پدرت من خوهمش خونه بابامم حتی وقتی خودشم هست وقتی میریم توخونمون یروز نشده غرمیزنه می بزم خونه بابام یاباباش?????
کسی درکم نمیکنه من نمیفهمه داغون شدم بخدا
خیلی دلم شکسته
ناراحتم اذیتمم
هرکي میبینم میگه آب شدی همش شوهرم بیماره اخلاقش صفره پدرشوهرغرزیادمیزنه
هیچجایی نداریم ازعقدبابامیناهیچی نگفتن
ولی الان صداشون دراومده
فحش میدن ب شوهرم ک گشاده
الان شوهرم زنگ زدگفت آب َپاکیوبریزم رودست من نمیرم سرکارریهام داغونه مریضم
مادرش فوت کرده زن باباداره ازایناس ک میگه نفسم عشقم آمادست توحادوهه
خیلی ضربهابهمون میزنه تامیره سرکار زن باباش ودوتاجاریام میفهمن بیمارمیشه
بخدا خسته شدم بی پولی کسی درکم نمیکنه
خواهراشم میگن امااصلادرکم نمیکمم
نمیکنن
دیوونه شدم دیگه اینجاهم بخوام دردودل کنم میگن نکن من خواهرندارم
دوستیم نذارم
مامانمم ک بنده خداتوش موندن
1399/06/20 19:09