راه های همسرداری

20 عضو

پاسخ به

شرکتمون‌از محل بن کار گریمون دو کیسه برنج داده بود ما جا نداشتیم‌گذاشتیم زیرزمین مادرم گفتیم شاید دخ...

وقتی میبینی این طوری نزار اونجا اصلا نزار بفهمن گرفتی

1399/12/20 23:39

پاسخ به

نه بابا مادر و پدرم هر مناسبتی میشه جیب منو پاره میکنن

????

1399/12/20 23:39

پاسخ به

از اولم جرم میدادن میگعتن درآمد خودته به شوهرت مربوط نیست

بگو زنشم خیلیم مربوطه

1399/12/20 23:39

پاسخ به

نه بابا مادر و پدرم هر مناسبتی میشه جیب منو پاره میکنن

چون عادتشون دادی الان که سر کار نمیری بچه داری بهتری وقت واسه ترک دادنشونه

1399/12/20 23:40

پاسخ به

چون عادتشون دادی الان که سر کار نمیری بچه داری بهتری وقت واسه ترک دادنشونه

هوم

1399/12/20 23:40

پاسخ به

دیگه این زایمانم که مادرم هیچ کار برام‌نکرد واقعا از چشمم افتاد

?

1399/12/20 23:40

پاسخ به

میدونم محیط کوچیکه با داداشمم همکارم میفهمن

بفهمن اونجا نزار توقع نکنخ

1399/12/20 23:40

با شوهرتم صحبت کن بگو درکت میکنم هرکدوم از خانواده ام زنگ زدن چیزی خواستن بگو ندارم نده به من بگو به خانواده اتم بگو دیگه حق ندارید زنگش بزنید چیزی بخواید پسرتون نیست که داماده

1399/12/20 23:42

پاسخ به

مجبدشدم جا نداستیم

میزاشتی تو اتاق خواب زیر تخت خونه مادرشوهر بهتر بود

1399/12/20 23:42

الان من از اول کاری کردم نه شوهرم زنگ بزنه نه مامانم اینا واسطشون منم

1399/12/20 23:43

پاسخ به

اونا بدتر میخوردنش

خخخخ

1399/12/20 23:43

همون بزار خونه خودت بهتره دیگه جا واسه دوتا گونی هست

1399/12/20 23:43

چقدر زو مخن
ارتباطت و کم کن اعصابت اروم بشه

1399/12/20 23:49

سخته بابا

1399/12/20 23:49

???

1399/12/23 09:44

پاسخ به

فکر کنم مادرشوهر خواهرشوهرا درگیر خونه تکونین یعنی این حجم رضایت از خانواده شوهر عجیبه??

برن گمشن ایکبیری ها کی میشه شرشون از زندگیمون بخوابه .مردم مادر شوهر خواهر شوهر اذیتشوت میکنه من بردار شوهرممم اضافه شده

1399/12/23 17:31

اون روز سر بحث کوچیک صحبت میکردم با مادر شوهرم نمیدونم *** از کی میسوخت انقد سر من داد کرد منم چادرم پوشیدم اومدم خونمون شوهرمم خو مثل سسب زمینی بود

1399/12/23 17:32

پاسخ به

اون روز سر بحث کوچیک صحبت میکردم با مادر شوهرم نمیدونم *** از کی میسوخت انقد سر من داد کرد منم چادر...

وا به چه حقی سرت داد زده??

1399/12/23 17:38

پاسخ به

اون روز سر بحث کوچیک صحبت میکردم با مادر شوهرم نمیدونم *** از کی میسوخت انقد سر من داد کرد منم چادر...

??ادم احترام مادرشوهرمو نگه میداره چیزی نمیگه ولی دیگه برادرشوهرو میشه جرش داد گزاشت کنار

1399/12/23 17:46

پاسخ به

انگار دعای زبون بند بهم دادن هر چی بهم میگن لالم نمیتونم جواب بدم

منم اینجورم

1399/12/24 17:42

چه خلوته

1399/12/25 09:51

بچه ها من خانوادم همدانن

1399/12/25 10:12

حالا شوهرم کارش شیفتیه میگه مرخصی نمیدن بهمون

1399/12/25 10:13

خیلی دلمه برم خونمون عید اما شوهرم دلش نیست برم تنها بمونم نمیدونم چیکار کنم

1399/12/25 10:13

اون روز که شیفته برو بعدش بیا

1399/12/25 11:02