پاسخ به

منظورش اینه که بابت این چند روز که به فکرم بودی زنگ زدی داره بهش کنایه میزنه

راحت میشه منکر شد
میگن خودت پیامارو ساختی ?
تو ک انقدر صبر کردی یکم دیگه صبر کن
سخته واقعا ولی چاره ای نیس?
البته ممکنه وقتی دستشونو رو کنی زندگیت خراب بشه

پاسخ به

چرا باید برادر شوهر بیاد به زن بردار جواب پس بده؟؟؟!!

خوب معلومه رابطشون صمیمی تره
ولی چ دلو جیگری دارن
نگفتن ب گا برن خون و خونریزی میشه

پاسخ به

تصویر

پشیمونه ینی؟؟؟ کسی ک پشیمون باشه ب معنای واقعی و قبول کنه خطا کرده و بفهمه چیز مهمیو از دست میده هیچوقت دیگه تکرار نمیکنخ

پاسخ به

اره مثلا باهم قهر بودن اگه آشتی بودن چی میگفتن

شوهرت هیچی
ولی جاریت میگی با شوهرش خوبه
اون چه مرگشه اخه

پاسخ به

خیلی بده

خیلی ولی خب ما جرات نداریم با برادرشوهرم بیشتر از حد صمیمی بشیم....

پاسخ به

پشیمونه ینی؟؟؟ کسی ک پشیمون باشه ب معنای واقعی و قبول کنه خطا کرده و بفهمه چیز مهمیو از دست میده هیچ...

آره خیلی پشیمون شوهرم چون ازاون به بعد دیگه چیزی توگوشیش ندیدم چون قول داده بهم منم گفتم بهش که اگه دوباره تکرار بشه بدی میبینی

?انقدر دوس دارم بفهمم تو این رابطه ها اول کی پیش قدم میشه
کی نخ میده
چ جوری میده?

پاسخ به

شوهرم خیلی باهام خوبه اصلا نمیتونم درک کنم

همه آتیش ها از این جور مردا بلند میشه مظلوم نمایی میکنن ورفتار خوب تا طرف شک نکنه بهشون

پاسخ به

?انقدر دوس دارم بفهمم تو این رابطه ها اول کی پیش قدم میشه کی نخ میده چ جوری میده?

به احتمال زیاد دختره....

پاسخ به

خیلی ولی خب ما جرات نداریم با برادرشوهرم بیشتر از حد صمیمی بشیم....

من خیلی صمیمی هستم با برادر شوهرم ولی خوب تو چارچوب خودمون
البته مجرده ها
ولی اصلا هیچ فازی نیست بینمون
واقعا مثل داداش نداشتم میمونه

پاسخ به

به احتمال زیاد دختره....

???

پاسخ به

من خیلی صمیمی هستم با برادر شوهرم ولی خوب تو چارچوب خودمون البته مجرده ها ولی اصلا هیچ فازی نیست بین...

ما هم صمیمی هستیم ولی نه دیگه تااین حد که دوستمون گفتن

پاسخ به

ولی ایناخیلی صمیمی هستن منم که به شوهرم میگم اینجوری دوست ندارم میگه چند ساله که ما باهم بودیم من من...

بگو منظور میدونم نداری من اینجوری اذیت میشم و حس خوبی ندارم. اینجوری نباش

پاسخ به

واقعا چقدر آدم رو راحت گول میزنن

خیلی تواین زمونه باید گرگ باشی

عروس عموی شوهرم با برادر شوهرم میحرفید اونم چه حرف زدنی چه عکسایی

یعنی شوهرم فهمید داغ کرد زنگ زد به پدر دختره که دخترت وجمع کن

پاسخ به

ولی ایناخیلی صمیمی هستن منم که به شوهرم میگم اینجوری دوست ندارم میگه چند ساله که ما باهم بودیم من من...

بهش بگو منم اگه با برادرشوهرم انقدر صمیمی باشم تو مشکلی نداری
بگو عشقم عزیزم صداش کنم پس برات عادیه دیگه

پاسخ به

خدا ازشون نگذره

ب نظرم توام ب پدر دختره بگی بهتره دخترشونو جم کنن تا ب شوهرش بگی?

بعد برادر شوهرم براش نامه نوشته بود بعد نامه میفته ازجیبش شوهرش پیداش میکنه ونشونش میده میگه مال چندسال پیش بعد شانسی میمونه توماشین وپدرشوهرم میبینه میاد خونه به مادرشوهرم میگه که این نامه چیه.... یعنی خدا رحم کرد فقط

پاسخ به

بهش گفتم یه چند روز رعایت میکنه باز دوباره همون کارها

تو هم با برادر شوهرت صمیمی شو

گفتش که دوس دخترش

پاسخ به

بعد برادر شوهرم براش نامه نوشته بود بعد نامه میفته ازجیبش شوهرش پیداش میکنه ونشونش میده میگه مال چند...

اوه اوه

پاسخ به

جلوی من که بهش عزیزم واینا نمیگه ولی بگو بخند خیلی دارن باهم

میدونم نمیگن ولی تو بگو
ی جورایی ی دستی زدی اون خودشو جم میکنه

پاسخ به

اوه اوه

آره

اونم چندسالی بود که میحرفیدن