پاسخ به منم مادرشوهرم میگف شیرنداری سیرنمیشه یبار انقدر ک نگف حامدم نبودم عصبانی شدم گفتم خودم شیردارم نیاز ...
یادته من بابام چقد اذیتم میگرد سر این
همش بهم میگفت تو شیر نداری بچه گشنه مونده
خونه بابام میموندم دیگه بعد زایمان
تا چشم منو دور میدید سریع یه شیر خشک درست میکرد میداد اهورا میگفت از تو مادر درنمیاد?اینقد عصبی میشدم یبار گفتم بذار من بمیرم بعد ب بچم شیرخشکبده
1400/05/29 02:04