من انقدر بیخوابی کشیده بودم فشارم میره بالا سر درد غش میکنم تو اشپزخونه شانس اوردم شوهرم خونه بود فوری بردم دکتر میگفت هزیون میگفتی تو بیداری
1399/09/29 15:20
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
توکه مادرت بود چرا نمیگرفتش
بلد نبود حتی نمیتونست بغلش کنه میترسید بخدا
1399/09/29 15:20
//= $member_avatar ?>
پی پی میکرد میگفتم ببر بشور میگف بیا بگیر بشورم میوفته میترسم
1399/09/29 15:20
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
بلد نبود حتی نمیتونست بغلش کنه میترسید بخدا
وااا بعد چندتا بچه بلد نبود
1399/09/29 15:21
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
وااا بعد چندتا بچه بلد نبود
نه میگه بیست سال میگذره?
1399/09/29 15:21
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
نه میگه بیست سال میگذره?
خو اینجور ادم بدتر زورش میاد?
1399/09/29 15:21
//= $member_avatar ?>
ماروهم تاسه چهار ماهگی مادربزرگم میبرد حموم
1399/09/29 15:21
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
ماروهم تاسه چهار ماهگی مادربزرگم میبرد حموم
ای بابا??
1399/09/29 15:22
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
خو اینجور ادم بدتر زورش میاد?
اره میبینی?حالا مادرشوهرم اونیکی نوش همه کار میکرد واسه محیا یبار بزورحمومش کرد
1399/09/29 15:22
//= $member_avatar ?>
من ابجیم دیوث من تازه زاییده بودم میومد پیشم مثلا روز اول بعد گفت من نمیتونم شبا نخابم دیگ نمیام نیومد رفت خونش خابید من تا صبح تنها نمیدونستم شیر بدم ندم اروق بگیرم
1399/09/29 15:23
//= $member_avatar ?>
بچه انقدر دو روز اول نمیدونستم باید تند تند بخور شیر نخورده بود عقلمم نمیرسید لااقل اب قند بدم بچه بدنش کم اب شد بردنش بیمارستان دو روز بستری شد
1399/09/29 15:23
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من ابجیم دیوث من تازه زاییده بودم میومد پیشم مثلا روز اول بعد گفت من نمیتونم شبا نخابم دیگ نمیام نیو...
منم بخدا از بیخوابی گریه میکردم فقط
1399/09/29 15:24
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
اره میبینی?حالا مادرشوهرم اونیکی نوش همه کار میکرد واسه محیا یبار بزورحمومش کرد
کیرم تو شانست خواهر???
1399/09/29 15:24
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
بچه انقدر دو روز اول نمیدونستم باید تند تند بخور شیر نخورده بود عقلمم نمیرسید لااقل اب قند بدم بچه ب...