از وقتی آمدی کار هرشب من شد نوشتن از تو...
از دوست داشتنت...
یک شب از آواز خوش خندهایت نوشتم طوری که قناری مان دق کرد و مرد...
اصلا وقتی تو میخندی صدای خوش خنده هایت جهان را بس است، قناری و بلبل به چه کار آید در این جهان؟
یک شب از نگاه گیرایت...
یک شب از اخم های زیبایت...
یک شب از آشفتگی هایت...
حواسم نبود...
حواسم نبود میان آن همه دلیل و سند و مدرک از دوست داشتنت
برایت بنویسم؛
اصلا تو آمده ای که من دلبری کنم...
نمیدانستم که تو می توانی مرا دلبر خودساخته ات سازی...
1397/07/11 17:28