مامانای خرداد و تیر و مرداد ۱۴۰۰

219 عضو

پاسخ به

مرسی عزیزم

قبول نیستا باید پسرتوببینیم

1400/03/10 08:25

پاسخ به

کی میره پس

اخه مگه خود بیمارستان کادر بیهوشی و... نداره؟

1400/03/10 08:36

پاسخ به

وای نگووو ??

اره من اشکم دراومد

1400/03/10 12:33

پاسخ به

???

دیشب ک شدیدم بود
دقیقا قسمت اتصال پا به تن??

1400/03/10 12:38

وای بچه ها مردم زنده شدم از درد دیشب?

1400/03/10 13:05

پاسخ به

که یه ساعت عیبی نداره؟

نه
اینکه فوری باید بری

1400/03/10 15:38

پاسخ به

تیکه های سبز چیه؟?

دسشویی بچه

1400/03/10 15:38

پاسخ به

تصویر

من جلوی نامحرما که راحتم چادر دارم
جلوی محارم هم روسری میذاشتم دور گردنم

1400/03/10 15:55

زهرای من خیلیییی برای خوابیدن بدقلقه خیلییییی

1400/03/10 16:03

پاسخ به

زن داداش من سیاستش خوب بود رفت زایید و بعد اومد آرایش کرد

من نه رنگ پریده ??? این دفعه شاید اینکارو کردم

1400/03/10 16:29

اقا دوش بعد زایمان تو بیمارستان هم خیلی میچسبه. ولی چون موهامو سشوار کشیده بودم. دیگه فقط تنمو شستم تو بیمارستان موهامو خیس نکردم ???

1400/03/10 16:31

پاسخ به

بچه ها اینم بگم تحربه ایه که دیدم زن داداش من وقتی بچه اولشو آورد هم مامانم و هم مامانش تا 10 روز پی...

قرار نیست همیشههههه ازشون کمک بخوایم فاطیما جان

ببین من خودم مادر شوهرم اصلاااااا توان کمک نداره یکی باید از خودش پرستاری کنه
مامان خودمم شرایطش خیلییی سخته برای بزرگ کردن بچه م تا الان اصلاااا ازش کمک نگرفتم شاید خیلی خیلی کم
انقدر بیخوابی کشیدم شاید دوسه بار فقط ازش خواستم بچه مو بگیره من بخوابم. همین تموم. حتی بیرون کاری داشتم نذاشتم پیش مامانم

اما زایمان بحثش فرق داره
ادم واقعااا به کمک نیاز داره
چه طبیعی چه سزارین

1400/03/10 18:09

پاسخ به

تو طرز فکر و نگاهت باهاشون خیلی فرق داره برای همینم اذیت میشی واسه اونا عادیه

ولی فاطیما باور کن شوهرمم الان اذیت میشه
وقتی مثلا برای اسباب کشی نیاز به کمک داشت نبودن
یبار تصادف کردیم خیلیییی وحشتناکی کردیم شهرستان زنگ زد داداشش گفت بیا کمکمون داداشش بهونه اورد خیلییی دلش شکست

1400/03/10 18:22

پاسخ به

???منم مخصوصا طرف خودم اونقدتعریفشونو میکنم مامانم فک‌میکنه مادرشوهرم فرشتس

ولی مامان من میگه باید دست مادرشوهرت و ببوسی انقد فرشتس??

1400/03/10 18:26

پاسخ به

ناراحت نباش زهرا

عزیزم مامانم چندپیش زنگم زده به‌جای اینکه بپرسه خودت خوبی بچه ت چطورین داشت باهام دعوامیکردکه چراسراغمونگرفتی وازسهام بابام که مرده پولشوچیکارکردم منم گفتم مامان به کسی ربطی نداره‌من میخام بااون‌پول چیکارکنم فکرکن برابچه‌م چیزیخریدم فکرکن براخودم براچی زنگم زدی اینم ازاحوالپرسیته مامانم خیلی پسریه

1400/03/10 19:43

چون میخوام برم خونه مامانم میخوام ببینم چند روز باس خونه خودم بمونم

1400/03/10 19:48

38 هفته بسه دیگه میخواد اونجا بمونه چی کار

1400/03/10 19:56

خو منم تا اون وقت سعی میکنم صبر کنم???

1400/03/10 19:57

این دردایی که من دارم کم مونده بمیرم‌دیگه خسته شدم

1400/03/10 19:58

خو اگه خودش اومد چی??

1400/03/10 19:59

وای خداکی8روزدیگه میشه دل تودلم نیست برادیدنش?????حتی دکترم هم گفت تا23خردادهم جاداری

1400/03/10 20:05

پاسخ به

من کلا یه هفته دیگه دارم

من یه هفته

1400/03/11 02:17

خواهرشوهرم میگه زهرا خیلی ریلکسی من اگه جات بودم هزاربارازخدامیخاستم زودتربچه م به دنیابیادمنم درجوابش میگم ن آجی دلم میخادبمونه که بیشترباهاش حرف بزنم‌وسرموقع بچه م به دنیابیاد??می‌خنده میگه زهرابزاربیادبیرون بهتره ها میگم نه

1400/03/11 02:14

زهرا برام دعا کن موقع شیر دادن
مشکلات فراوونه گفتنی نیس
ب شدت نگرانم?

1400/03/11 08:03

سلام جان
ماهم همینیم??

1400/03/11 08:40