ارسال شده از طرف شب عروسيش چنان زنشو ميكنه كه صبح وقتي همسايه بغليش و ميبينه،
طرف ميگه اقاي محترم يه كم مراعات كن، من همسايه بغل دستيتون هستم، من و خانمم يه پيرمرد پيرزن هستيم، ديشب از اين صداي وحشتناك شما تا صبح دهنمون سرویس، چرا اينجور داري تلمبه ميزني، خانمت گناه داره جرميخوره ها.
طرف خجالت زده ميگه ببخشيد من نميدونستم صدامون انقد بلند بوده، ميتونم اسمتون رو بدونم، پيرمرده هم ميگه بنده علوي هستم و ميرن....
شب دوباره داشته ميكرده و با مشت ميكوبه به ديوار وميگه. علوي الان خوبه، علووووووووي...خوبه...
جوابي نميشنوه تا صبح باز علوي و ميبينه..
علوي ميگه پسرم، برو زنتو جرواجر كن، به تخمم. به من چه.
ديشب انقد موقع كردن اسم منو بردي، تمام
همسايه ها فكر كردن داري منو ميکنی??
1399/08/02 13:34