پاسخ به هان اونوقت ما مریضا هرکار بکنی گزارش دست سرپرستاره
افرین من یکی بود همشون ازش حرف میبردن بعد از دخترم داشت خون میگرفت هی سوزنو فرو میکرد در میاورد هی تکرار میکرد دخترمم خب 3ماهشه جیغ میزد چ جور عصابم خورد شد گفتم بلد نیستی دختر من موش ازمایشگاهی نیست ک تمرین میکنی ?بعدش همه پرستارا باهام لج افتادن تا اخر اون شب شب 6بود ک بیمارستان بودیم مادرم کمکیم بود و اونا باهاش کاری نداشتن چون باهاشون قرار کرده بودیم ک مادرم بمونه و اونا گفتن اشکالی نداره اون شب سر لج افتادن ک باید یکیتون بمونید اخر منو بیزون کردن تا 1شب?
1400/05/26 01:33