فرداییش یک ماهگیش بود میخواستم عکسش بگیرم دخترم چقد دوسش داشت. همش میگم خدایا این دیگ چجور امتحانیه ک بندتو داغون کنی
شاید اینکارو کرد تا من ب خودم بیام..
من درد داشتم بخیم عفونت کرده بودم کلا خیلی اذیت بودم افسردگی بعد زایمان گرفته بودم همش خونه بودم ی روز با خودم گفتم بچم چی بود الان ی ماشین نداریم و.. شوهرم شبش ازم پرسید آرشارو بیشتر دویداری یا آرشیدارو من ارشارو چون نوزاد بود خیلی دوسش داشتم ولی چون فکر مبکردم دارم کم لطفی میکنم ب دخترم گفتم آرشیدارو صبحش خدا بچمو ازم گرفت بعد چند ماهم بهمون ماشین داد اما هیچی جاشو برام پر نمیکنه فقط میخوام ی بارم شده ببینمش
1401/07/22 19:53