پاسخ به

دنیا و فاطمه شیوا نجمه انا نورسا محدثه و سحر الناز نسیم نمیدونم دیگت یادم نیست همه رو دوست دارم

فدات منم خیلییی دوست دارم مو فرفری ?

پاسخ به

منم...میخرم اینقدر میگه گربه گربه صدای گربه درمیاره حالموبدمیکنه

من که رفتم قرینطینه دیگه نمیخورم

پاسخ به

کی میری انومالی

4روز دیگه

پاسخ به

خدافظی

کجا میری

سرمون گرمه بچه نوزاد داره مثل بچه ندیده ها چسبیدیم بهش ?

سلامت باشی عزیزم

تونمیشناسی چکارکنم عزیزم????

پاسخ به

یه سونو دگه باید برم خاطرجمع بشم بعد دگه اسم انتخاب میکنم.

الان باید بری دیگ ازمایش قند دادی؟

پاسخ به

از وقتی آنلاین شده کلا سا خیلی بد شده

خیلی افتضاحه بهار فقط به فکر بازی کردنه.فکرکن یه ساعت میشینم یه چیزی رو براش توضیح میدم وسط حرفم یهو یه قسمت از باب اسفنجی تعریف میکنه

با وسایل بچه بازی میکرد دیگه تصمیم گرفتم تا بچه م به دنیا نیومده وسایلشو بیارم بزارم توی خونه بهار خوب بازی هاشو بکنه ازشون سیر بشه ‌که وقتی بچه اومد دیگه به خودشو وسایلش کاری نگیره

پاسخ به

گوشتت چی شد پس??

خوب توی خورشت بامیه گوشت هم داره دیگه قلقلی میکنم

پاسخ به

اصلا حرف شو نزن سحر حالم بدمیشه امشب شوهرم شوهر ش رو دیده بود گفته بهش نمیذارم دیگه نگاه زنم ب زنت ب...

آفرین خوب کرده زنیکه بیشعور،ای خدا یه دوقلو پسر بهت بده شکمت چنان بزرگ بشه هی جلو چشمش رژه برو ???تادق کنه

پاسخ به

فکر کرده چل شدی???

آره بخدا چپ چپ نگام میکنه میخنده

پاسخ به

شوهرم مث ی مرررررردنشسته کنارم

شوهرمنم روبه رومه بگوزم میره توی حلقش

پاسخ به

شوهر من میگه توزیرم نباشی خوابم نمیبره

آره الان که نمیتونه راحت بغلم کنه دستمو سفت میگیره نصف شب اگه دستم توی دستش نباشه بیدار میشه سفت دستمو میگیره

منم میفروشم تا چند وقت دیگه ی چند تیکه رو نگه میدارم

من همشو برای خونه فروختم حتی حلقه ??

پاسخ به

خب چرا همیشه پیام نمیدادی فقط میخوندی

من کرونا گرفته بودم باشوهرم مریض بودیم نمیتونستم که با اون وضعم بیام اینجا چت کنم توبودی میتونستی؟

پاسخ به

????

والا میبینی دنیا دیوونمون کردن ? خدافک کنم اینقد بازخواست نمیکنه

چه خبرا تنبلا چرا نیستین

پاسخ به

انا رو نیست هیچ

آره نیست

من تو خونه پدر شوهرمم همیشه تو حیاط جنگ بود پسرم شیطون پدر شوهرم کم حوصله چند سال پیش دیوار کشیدیم همون یه دیوار کلی آرامش آورد برام بچه میره حیاط میاد راحت به همه چی گیر میداد

پاسخ به

چقدر خوب ما اجازه نداریم سطل آشغال رو بذاریم بیرون باید توی خونه باشه بو میگیره حموم میرم پدرشوهرم م...

من حاملگی پسرم مثل تو بودم تو یه اتاق طبقه بالا این خونه قدیمیا که اتاق اتاقه بعد برا دستشویی وحموم میومدم حیاط بعد خواستیم بریم پدرشوهرم پیره گفت نرین من تنها میمونم تو حیاط جا داد خونه کامل ساختیم ولی درمون یکی بود ساختمان جدا .بعد دیگه دیوارم کشیدیم درمونم جداست الان مثله همسایه ایم

الانم شوهرم گفت خونم یه طبقه است من سالن بزرگ میخوام جا کم دارم به خاطر شغلش میخوام برم گفتن بیا خونه مارو بکوب دوطبقه بساز

پاسخ به

یه سال گفتم منم میام باهات خونه گرفتیم اجاره ووسایل جزئی بردیم تا رسیدیم هوای شهر انگار داشت خفم می ...

اینجا فکر می کردم میرم از دست اینام یه نفس راحت می کشم ولی سخت بود دیگه عمرا برم جایی