The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

👰‍♀️🤰🤱فینگیلیا ۱۴۰۰_۱۳۹۹👰‍♂️🤰🤱

263 عضو

توکل بخدا

1399/09/05 13:22

?

1399/09/05 13:22

????

1399/09/05 13:23

پاسخ به

سلام،زعفران اعلا و خوب درجه یک،برداشت یک ماه پیش،گرم 14 هزار،برداشت خودمونه و بسیار خوش عطرو تازه،با...

ی مثقالش چقد میشه؟

1399/09/05 13:23

پاسخ به

یجور سختی ب هم رسیدیم اصلا الانم مثال همه فامیلاییم مثلا کسی دخترشو ب یه پسره نمیده ریش سفیدا میگن ب...

ای خدا

1399/09/05 13:24

عزیزم

1399/09/05 13:24

چه روزایی

1399/09/05 13:24

پاسخ به

یجور سختی ب هم رسیدیم اصلا الانم مثال همه فامیلاییم مثلا کسی دخترشو ب یه پسره نمیده ریش سفیدا میگن ب...

الهی

1399/09/05 13:25

پاسخ به

رز حالا تو بگو

من خیلی کوچیک بودم 16 سالم بود تو یه عالم دیگه بودم پسرعمه ام خیلی منو دوست داشت ولی خیلی از من بزرگتر بود هیشکی به حرفش گوش نمیداد همه میگفتن دختره سنش کمه بیخیال شو 13 سال از من بزرگتر بود ولی بهش نمیخوره 28 29 بهش میخوره.همیشه میومدن خونمون پسر عمه خودمه پسر عموی مامانم هروقت میومد خونمون اصلا بهش اهمیت نمیدادم ولی اون بخاطر من میومد با داییم رفیق بود به داییم هم گفته بود یجورایی همه میدونستن الا خودم.عید بهم گفت میخامت من فقط نگاش میکردم هیچی بهش نگفتم.تو راه مدرسه تصادف کردم دست وپام شکست شیشه رفته بود تو شکمم همه جام تیکه پاره شد اون بهم رسید منو برد بیمارستان اگه اون نمیرسید میمردم فقط یادمه قبل از ابنکه بیهوش بشم دیدمش فقط گریه میکردبعدیه ماه تو بیمارستان بودم خانوادم حال خوبی نداشتن اون پرستارم شد وقتی دیدم چقدر دوستم داره گریه هاش که یادم میومد دلم براش میسوخت تو بیمارستان گفت میخوامت ولی من چیزی نگفتم.گذشت یسال قرارشد با پسر خالم نامزد کنیم ولی اصلا خوشحال نبودم نامزدی رو بهم زدم انگار دلم یجای دیگه بود حس میکردم منم دوسش دارم بابام مامانم فامیلام همه بعد از اون اتفاقا دوست داشتن من با محمد نامزد کنم بابام خیلی دوسش داشت ولی هیچی بهم نمیگفت گفت خودت تصمیم بگیر یروز بهش زنگ زدم گفتم بیا باهم بریم یجایی البته بابام درجریان بود بعد رفتیم تو باغشون همونجا بهش گفتم که منم میخوامت

1399/09/05 13:29

پاسخ به

یجور سختی ب هم رسیدیم اصلا الانم مثال همه فامیلاییم مثلا کسی دخترشو ب یه پسره نمیده ریش سفیدا میگن ب...

عزیزم خیلی داستان باحالی داشتی .سرباز هم بود?بالخره اون روزا گذشت خوش باشین

1399/09/05 13:30

پاسخ به

من تو فکر این بودم ک چیکارکنم چیکار نکنم با یه بچه تنها تو خونه

وای

1399/09/05 13:30

پاسخ به

من خیلی کوچیک بودم 16 سالم بود تو یه عالم دیگه بودم پسرعمه ام خیلی منو دوست داشت ولی خیلی از من بزرگ...

همتون باحالینا

1399/09/05 13:31

چی شد اونوقت

1399/09/05 13:31

پاسخ به

چن ماه از سربازیش نگذشته بود ک ما فهمیدیم من باردارم. سرما خورده بودم اونم چی تو تابستون??? زنگ ز...

چ عشقولی بودین

1399/09/05 13:31

پاسخ به

همتون باحالینا

فدای تو

1399/09/05 13:32

پاسخ به

من خیلی کوچیک بودم 16 سالم بود تو یه عالم دیگه بودم پسرعمه ام خیلی منو دوست داشت ولی خیلی از من بزرگ...

خب بقیش

1399/09/05 13:32

پاسخ به

چی شد اونوقت

با منی؟

1399/09/05 13:32

پاسخ به

فدای تو

خدانکنه

1399/09/05 13:32

پاسخ به

با منی؟

اررره

1399/09/05 13:32

پاسخ به

چن ماه از سربازیش نگذشته بود ک ما فهمیدیم من باردارم. سرما خورده بودم اونم چی تو تابستون??? زنگ ز...

الهی خخخخ بعد فهمیدید بارداری چیکارکردین

1399/09/05 13:33

کی عروسی کردین

1399/09/05 13:33

پاسخ به

من خیلی کوچیک بودم 16 سالم بود تو یه عالم دیگه بودم پسرعمه ام خیلی منو دوست داشت ولی خیلی از من بزرگ...

زودی عقد کردیم کلا نامزدی وعقدمون 5 ماه بود بعدش عروسی کردیم

1399/09/05 13:33

پاسخ به

با منی؟

اره

1399/09/05 13:33

پاسخ به

چن ماه از سربازیش نگذشته بود ک ما فهمیدیم من باردارم. سرما خورده بودم اونم چی تو تابستون??? زنگ ز...

توجیکار کردی بچه جی شد

1399/09/05 13:33

کامل توضیح بدین

1399/09/05 13:33