دلم میخواست بریم با ماشین یه دور بزنیم مستقیم نمیگفتم بهش انتظار داشتم خودش بفهمه خودش بهم بگه پاشوبریم بیرون اونو بهونه کردم اومدم تو اتاق بعد که فهمید هی اصرار میکرد پاشو بریم بیرون خرچی دلت میخواد بخرم بخور اما من پتو رو کشیده بودم سرم تو دلم میگفتم باید اولش متوجه منظورم میشد از وقتی از سرکار اومده کشش دادم تا الان
1399/09/05 21:45